علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 5 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

سیزده به در

پسر 33 هفته ی من، امسال برای اولین بار تعطیلات نوروزی را با حضورشیرین تو تجربه کردیم روز 13 فروردین به همراه باباجون و مامانی و خاله جون دماوند بودیم و به شما کلی خوش گذشت البته با اغماض اینکه سیستم خواب و گوارشت کاملا بهم ریخته بود و کلی اذیت شدیم و شدی از وقتی رفتیم اصفهان به خاطر خوابیدن های بین روز تو ماشینت، خوابِ تو خونت کاملا به هم ریخته و امروز گریه ی من در اومد تا بعد از دو ساعت غرغر کردن و گریه کردن بالاخره حین خوردن شیر خوابیدی، مامانی مگه من چقدر توان دارم که هر روز دو سه بار موقع خوابیدنت انقدر اذیت بشم و تازه شاهد اذیت شدن خودت هم باشم، یه کم باهام همکاری کن دیگه پسر شیطون و بازیگوش من فقط  تو ماشین خوب مبخوابی ی...
14 فروردين 1392

وقتی همه چی آرومه

از وقتی یادمه همیشه از اینکه همه چیز روبه راه باشه و اوضاع بر وفق مراد میترسیدم و دلهره میگرفتم، میدونم منطقی  نیست اینطور ی فکر کنم اما چه کنم که دست خودم نیست، حالا این روزها من میترسم، نه که فکر کنین من الان حس و حال یه آدم کاملا خوشبخت رو دارم و اوضاع زندگیم هم در بهترین حالت ممکنشه و به تموم آرزوهام هم رسیدم، نه... این روزها با دیدن پسرم و کارهایش و لذت بردن از وجودش، میترسم، میترسم از به یاد آوردن اینکه این نعمت دوست داشتنی فقط و فقط یک ودیعه است که خداوند در حال حاضر ما رو لایق نگهداریش دونسته، نه داشتنش... که فرق است بین نگهداری از یک هدیه و  صاحبِ همیشگیِ اون هدیه بودن.... جرات نمیکنم به زیباییش ببالم، به هوشش، سال...
11 فروردين 1392

از اصفهان چه خبر؟

بیشتر خاطرات زیبای دوران نامزدیمون مربوط میشه به چند سفری که به اصفهان داشتیم، از میون اون خاطرات بهترینشون مربوط میشه به گشت و گذارهای دو نفرمون و از میون اون بیرون بودنها هم لذتبخش ترین خاطراتمون قدم زدن و یا نشستن در کنار اون بود ....زاینده رود  یا زنده رودی  که الان دیگه زنده نیست و من و همسرم دیگه حتی دوست نداریم از خیابونهای کنارش رد بشیم چراکه دیدن بستر خالی رودخونه که الان بیشتر شبیه یه کویر خشک و بی آب و علفه بد جوری داغ دلمونو تازه میکنه هسرم میگه اوایل که رودخونه کم آب شده بود (البته میدونین که علت بی آبی  رودخونه بستن ارادی سرچشمه ی تغذیشه که من نه کارشناسم نه کاردان که وارد بحثش بشم) اصفهانیها کلی دپرس شدن و ی...
9 فروردين 1392

سال 92 سلام

یا مقلب القلوب و الابصار  Oh reformer of hearts and minds        یا مدبر الیل و النهار  Director of day and night یا محول الحول و الاحوال   and transformer of conditions حول حالنا الی احسن الحال   Change ours to the best in accordance with your will امسال نو مبارك  Happy New Year سلام دوستان سال جدید مبارک لحظاتتون قرینِ با شادی و سلامتی و ایام به کامتون روزهای پایانی سال 91 وقتی حرف  از آرزوهای  پای سفره هفت سین میشد و هرکسی از خواسته هاش میگفت و آرزوهاش، ناخودآگاه دلم برای یه نفر که خیلی تنهاست میسوخت، اون که با اومدنش همه ی آرزوها، که نه، نهایت خوبیها...
2 فروردين 1392

آخرین روز، آخرین پستِ سال 91

صد مبارک به تو آن عیدکه فردا باشد            نوروز نوید وصل دلها باشد       امید که با فضل خداوند جلیّ                  سال فرج مهدی زهرا باشد                                                سال نو مبارک    ...
29 اسفند 1391

تولد خاله جون

عزیز دلم میخوام امروز برات بنویسم درمورد یه نفر که میدونم خیلی دوستت داره و میدونم از اونجا که دل به دل راه داره تو هم خیلی دوستش داری ( به علاوه یه نشونش خندیدنهاته براش وقتی میبینیش ) و دوستش خواهی داشت امروز روز تولدشه و میخوام از زبون تو بهش تبریک بگم                   خاله جون تولدت مبارک                                                     از طرف علیرضا از طرف خودم هم که حرف خیلی زیاده، تو این مدت خاله جونت واقعا کمک بزرگی برام بوده...
29 اسفند 1391

از سفر گذشتگی ;)

پسر گلم امروز 30 هفته شدی(23اسفند ماه91)   پدر و مادر همسرم اصالتا اصفهانین، اهل خود شهر اصفهان، و پدرِ پدر من اهل یکی از شهرهای استان اصفهان. پدر من خودش تهران به دنیا اومده اما پدر همسرم اصفهان. حدودا سال 1349 بوده که خونواده ی همسرم از اصفهان به قصد استخدام پدر خونواده در ارتش، عازم تهران میشن. دو فرزند اول خونواده متولد اصفهان هستن و دو تای دیگه که همسر من آخریشونه تهران به دنیا اومدن. خلاصه در حال حاضر پدر و مادر همسرم یه کمکی لهجه دارن اما بچه ها ( که البته بزرگتریشون الان 46 سال داره )  کوچکترین نشانه ای از اصفهانیها ندارن.  امتحان کنکور همسرم سال 77 بوده و تو انتخاب شهرها بعد از تهران به پیشنهاد و تشویق خون...
27 اسفند 1391