تعریف ممنوع!
هرجوری که ممکنه در موردم فکر کنین مهم نیست، میخواهین فکر کنین خرافاتیم، قدیمی فکر می کنم، یا اینکه مدرن نیستم و از این جور حرفها، اما به هرحال من تصمیم خودم را گرفته ام، از این به بعد دهانم را بر تعریف کردن از پسری و شیرین کاریها و شیرین زبانیهایش خواهم بست، البته نه برای همسر و پدرمادرهامون، پی نوشت1: خدا خیلی بهمون رحم کرد، دیشب مهمون داشتیم، به صرف شام، از صبحش که این وروجک بیچاره ام کرد، وسط میهمانی هم با کامیونش اومده بود پشت پاهای من ایستاده بود، ندیدمش و افتادم روش، هم خودم خجالت کشیدم کلی، و هم اون له شد خیلی، آخرش هم که یکی از کاسه های آجیل خوری توسط خودش افتاد زمین و پودر شد، و همسرم و ...