بچه ی شیطون یا آروم؟!
62. یا حی من که اخر سر نفهمیدم آروم بودن ِ بچه خوبه یاد بد؟ شیطنت ِ بچه نشونه ی هوششه و بچه های شیطون بزرگ که شن آروم و سر به راه می شن آیا؟ شنبه 15 اسفند برای ناهار خونه ی دایی بودیم، پسرک بی نهایت ساکت و آروم بود، نه حرف می زد نه بازی می کرد، یا نشسته بود کنارم یا اروم راه می رفت تو خونه، همون روز با همسر رفتیم جایی برای خرید، موقع ِ برگشت فروشنده تازه متوجه حضور پسرک شد و کلی تعریف کرد از ساکت بودنش، یه روز دیگه تنهایی رفته بودم خونه ی دوستم و برای عجله ام برای بازگشت پسرک رو بهانه کردم که دوستم گفت پسرت که خیلی آروم و خوبه، اون شنبه ی کذایی گذشت و فردا پسرک دوباره همونی شد که بود، حرف زدنش عادی شد و ورجه وور...
ماجرای ِ ما و پسرک در ایام ِ عزای ِ سید الشهدا علیه السلام
47. یا ودود امسال چهارمین ماه محرم عمرت رو تجربه کردی پسر ِ عزیزم، شاید اولین سالی بود که به طور خاص خاطراتی ازش در ذهنت موند و موندگار شد، که امیدوارم پایه و اساس خوبی برای بودن و موندن در این راه و حسینی وار زندگی کردنت بوده باشه، اولین نشونه ی ماه محرم برات پارچه سیاهیه که تو خونمون نصبش می کنیم هرسال، یادمه از بچگی میدونستی روش یه چیزی درباره ی اماما نوشته و هر جایی هم که یه پرچم می دیدی اشاره می کردی و می گفتی "نوشته امام زمان" و چه ذوقی می کردیم ما، لباس سیاه تن کردن و نوشته ی یا جسین روی اون هم نشونه های بعدی بودن، اما با باقی نشونه ها هنوز مونده که خوب ِ خوب آشنا بشی، امسال از ه...
نویسنده :
mahtab
7:46
به کجا چنین شتابان؟
45. یا واسع انگار گاهی وقتها در بحبوحه ی دغدغه ها و دل مشغولیهات دیدار یک آشنا و دوست که تجربه ی مادری داره اون هم دو بار برات حکم ترمز گیر رو داره و بیشتر از هرچیز می تونه بهت تلنگر بزنه، تا به خودت بیایی و بگی"به کجا چنین شتابان؟" وقتی دیدم پسر ِ نزدیک به پنج سالشون در میزان ِ ارتباط گرفتن با غیر از خونوادش اونطور که باید راه نیفتاده و هیچکدومشون (مامان و مامان بزرگ و عمه اش که دوست من باشه) کوچکترین ابراز ِ نگرانی ای در این زمینه ندارن اما مامان سریعا بهشون گرا داد که پسرکمون کمی خجالتیه (البته من توضیح دادم که نباید جلوی بچه این موضوع مطرح بشه و در ضمن اقتضای سنشه و هنوز زوده برای انتظارات ما) ... ...
نویسنده :
mahtab
7:55
قناعت، ثروتی بی غایت
44. یا مجیب سخته که دوست داشته باشی تمام ِ دوست داشتنی های دلبندت رو براش مهیا 1 کنی و نتونی، گذشته از نشدنی بودن این آرزو یه وقتایی هست که می دونی می شه با یک اسباب بازی کوچک جگرگوشه ات رو خوشحال کنی اما بعضی قواعد و قوانین به حس مادرانه و پدرانه ات گوشه چشمی نشون می ده و اینطوریه که به خودت میایی و احساساتت رو تعدیل می کنی و جدی و کمی هم بداخلاق از کنار مغازه ی محبوب خودت و فرزندت رد می شی، همیشه به این سادگیا نیست، که اگر بود شاید قید همه ی نکات تربیتی و توصیه ها رو می زدیم و با دلی بر دریا زده هربار که چیزی جشممون رو می گرفت و بهمون چشمک می زد "که می تونه عزیزت رو خوشحال کنه "براش می خریدیم و کیفش ...
خوابیدن با ترس ِ الکی
33. یا عظیم به لطف خدا و سعی و اراده ی خودمون مدتیه مشکلمون با خوابیدن پسرک در اتاقش حل شده (اوایل مشکلی نبود، بعد از مدتی برای خوابیدن در اتاقش و روی تختش مقاومت و لجبازی رو شروع کرد) و اوضاع این شبهامون به این شکله که اغلب اوقات موقع دراز کشیدنش روی تخت و نشستن من کنار تختش اسم تک تک وسایل اتاقشو میاره و می گه "من از این می ترسم، از اون می ترسم" و من در برابر تک تک جملاتش با تمام ِ فاعل های موجود در اتاق باید صبورانه و مهربانانه بگم "نه عزیزم، ترس ندارن، ببین چقدر قشنگن، اینا همون وسایلتن که تو روز می بینیشون"، البته کاملا مشخصه که ترسی وجود نداره و فقط برای ابراز وجود و جلب توجه این جملات رو به طور تکراری و ...
بزرگ شدن
32. یاحلیم برای بزرگ شدن عجله نکن پسرکم، این روزها فقط کودک باش و شاد، خواهی نخواهی رقم ِ سنت بزرگ خواهد شد، بکوش تا بزرگ شی و بزرگ مرد... پی نوشت: کاش وقتی ازمن پرسیدی "چی خوردی که بزرگ شدی؟" می تونستم بهت بگم من فقط یه آدم بزرگم که هنوز خیلی کوچیکه و خیلی مونده تا بزرگ شدنش. ...
سوال و جواب
سوالات ِ سه گانه ی تربیتی
29. یاعدل فکر کنم اگر میزان اشتیاق و علاقه و انگیزه ی آدم ها برای یادگیری در تمام طول عمرشون به اندازه ی دوران کودکیشون بود همه دربزرگسالی یا انیشتین بودن یا دانشمند و پروفسور، از دیدن کجکاوی پسرم و شوقش برای یادگرفتن چیزهای جدید هم خوشحال می شم و هم ناراحت، دلیل خوشحالیم که معلومه، ناراحتیم به این خاطره که چرا نمیشه در تمام زندگی همینطور پرانرژی و فعال تو این مسیر ادامه داد و آموخت و لذت برد و خسته هم نشد؟! . من که آخر نفهمیدم؟! باید بذاریم بچه ها وسایل بازی شونو خراب کنن تا تجربه کسب کنن و فنی شن یا نه؟! مثلا پسر ما خیلی دوست داره اجزاء ماشینهاش رو از هم جدا کنه، یا اینکه ماشینهای باتری دارش رو روشن کنه ...