علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

نوروز نامه ی 95

64. یاواجد   سلام سال نو مبارک   امسال اولین سالی بود که پسرک از مدتها قبل شاید از اواخر بهمن منتظر بهار بود، بهش می گفتم منتظر فصل بهار هستیم، نه بهار ِ عمه مرجان، و می خندیدیم . خداروشکر این مدتی که اصفهان بودیم متوجه شدم پسرکمون هم از لحاظ آداب معاشرت و هم از نظر رفتارهاش نسبت به هم سن و سالاش بهتر برخورد می کنه، معمولا در بدو ورود مهمانان یا ورود به منزل برای عیددیدنی بلند سلام می کرد و عید رو تبریک میگفت و رفتارش اونقدرها غیرقابل کنترل و آزاردهنده نبود . از اینکه نسبت به سال قبل خجالتش کمتر شده بود و راحت تر با بقیه ارتباط می گرفت خوشحال بودیم اما خب گاهی زیادی راحت شدنش تاجاییکه خودش بره سر وسایل پذیرای...
9 فروردين 1395

روز ِ درختکاری و پسرک ِ درخت دوست ِ ما

61. یا ممیت   پنجشنبه صبح  رفتیم باغ گل، یک گلدان گل طبیعی داشتیم که مدتی بود کمی ناخوش احوال بود، بردیمش اونجا تا ببینیم باید براش چه کنیم!!! به اولین فروشنده که نشونش دادیم گفت خاکش پر از پشه شده و همین الان بندازینش دور و هیچ راهی هم نداره، ما که شوکه شده بودیم و دلمون نمیومد این کارو بکنیم از ترس ِ خطرش برای سلامتی ِ همگیمون مخصوصا علیرضا راضی به این کار شدیم، گرچه برای من که این مدت کلی مراقبش بودم و از دیدن ِ برگهای جدیدش خوشحال و از زرد شدن بعضی برگهای دیگش غصه دار می شدم از همه سخت تر بود در کمال ناباوری دیدیم که علیرضا بادیدن ِ گلدان ِ خالی از گل در دستان پدرش شروع کرد به گریه، اون هم آروم آروم و بدون ِ...
15 اسفند 1394

بابا برقی ِ خونه ی ما

57. یا محصی   فکر کنم در کنار ِ دینی که مزایای زیاد ِ اختراع ِ ادیسون بر دوش ِ بشر گذاشته است من به عنوان ِ مادر ِ پسرکی عاشق ِ وسایل ِ برقی باید کمی از این میزان دین را بر زمین گذاشته و دست ِ شکایت به سمت ِ ایشون بالا ببرم محاله  که صدای دستگاه ِ غذاساز، چرخ گوشت، همزن، جاروبرقی یا ... رو بشنوه و به سمت ِ منبع ِ صدا ندووووه!!!!   پی نوشت: البته تو این دنیای پر از سرگرمی های عجیب و غریب و کوچک و بزرگ که هرکدومشون هم دردسرهای خاص خودشونو دارن علاقه مند بودن به چنین وسایلی و لذت بردن از تماشا کردن ِ کارکردن ِ اطرافیان با اونها خودش بسیار جای شکر داره ...
18 بهمن 1394

از تولد تا عروسی

48. یا مجید از همون یک سالگی به بعد کاملا مشخص بود که عشق ِ تولده و هر بار که کیک میدید حتی از این کیکای کوچک پذیرایی می گفت شمع بیارید تولد بگیریم، حالا از 10 مهر (عید غدیر) که عروسی خاله مریم رو دیده و بهش خیلی خوش گذشته رفته تو کار ِ عروسی، البته بگم که عروسی های پر سر و صدا رو دوست نداره و از همین مدل های مهمونی مانندش خوشش میاد، چون تا سال قبل که تصورش از عروسی فقط عروسی های اصفهان بود می گفت "نریم عروسی، ترقه می زنن ". شب عروسی خواهرم وقتی داشتیم وارد تالار می شدیم و از کنار ماشین عروس رد شدیم به باباش گفت " چرا برا مامان ماشین عروس نمی خری؟" در حالی که به خاطر سر و وضعم صورتم زیر چادر بود و درست جایی رو نمی...
23 آذر 1394

به کجا چنین شتابان؟

45. یا واسع انگار گاهی وقتها در بحبوحه ی دغدغه ها و دل مشغولیهات دیدار یک آشنا و دوست که تجربه ی مادری داره اون هم دو بار برات حکم ترمز گیر رو داره و بیشتر از هرچیز می تونه بهت تلنگر بزنه، تا به خودت بیایی و بگی"به کجا چنین شتابان؟"   وقتی دیدم پسر ِ نزدیک به پنج سالشون در میزان ِ ارتباط گرفتن با غیر از خونوادش اونطور که باید راه نیفتاده و هیچکدومشون (مامان و مامان بزرگ و عمه اش که دوست من باشه) کوچکترین ابراز ِ نگرانی ای در این زمینه ندارن اما مامان سریعا بهشون گرا داد که پسرکمون کمی خجالتیه (البته من توضیح دادم که نباید جلوی بچه این موضوع مطرح بشه و در ضمن اقتضای سنشه و هنوز زوده برای انتظارات ما) ...  ...
17 آبان 1394

پسر کوندارد نشان از پدر؟

28. یا حکم هر دو عاشق شیرینیجات هستن، خیلی زیاد، به نحوی که غذا هم نمیتونه جلوی اشتهای عجیب الوصفشون به خوردنش رو بگیره 1 ، و هر دو به اتفاق غذاهای نونی رو به برنج ترجیح می دن. گرچه من اغلب اوقات نظم پسرم رو  به خودم نسبت می دم تا  همسرم اما گاهی هم پیش میاد که دچار تردید می شم در این انتساب، یکی از اون مواقع که ندرتا هم پیش میاد اوقاتیه که برای غذا دادن به پسرم بشقاب غذا، کاسه ی ماست و لیوان آبش رو میذارم تو یک سینی و براش میارم و ایشون نمی پذیرن و در کمال احترام می گن "چرا سفره ننداختی؟ سفره پهن کن" 2 . سومین وجه اشتراکشون که اتفاقا مهمترینش هم هست تشابه ظاهری و چهرشونه، البته به قول بقیه خیلی از کارهاشون هم...
31 تير 1394

عشق ِ ماشین (2)

17.یارزاق   در مسیری موازی ِ علاقه  به ماشینهای سنگین تازگیها حسابی رفته تو کار ِ یادگرفتن ِ اسامی ماشین شخصی ها و این روزها خیلی مصرانه در حال تکمیل اطلاعات و تمرین دانسته هاشه. ماشین ِ باباجون رو به عنوان ِ پژو قبول نداره  و وقتی در جواب پرسش "اسم این ماشینه چیه؟" گفتم پژو گفت "نه این پژو 405 " ه. سمند هم تازگیها رفته تو دایره ی لغات ماشینانه اش و خیلی هم دوستش داره و انواع تاکسی و LX و غیره اش رو خوب تشخیص می ده و هنوز به عنوان ماشین عمو ازش یاد می کنه. پژو 206 هم همچنان ماشین ِ داییه. بهش می گیم دوست داری بابا چه ماشینی بخره، می گه "شاسی بلند" .   پ.ن: به ...
13 ارديبهشت 1394