علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 9 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

بازار شام که میگن همین جاست...

1392/8/6 14:28
نویسنده : mahtab
764 بازدید
اشتراک گذاری

 

بفرمایید ادامه مطلب

روز عید غدیر موقعی که داشتم تند تند کارهامو میکردم و برای میهمانی شب غذا میپختم پسری از موقعیت استفاده کرد و خونه رو این شکلی کرد:

 

 

 

بازم خوبه تمیز کردن خونه وقتی این شکلی شده خیلی ازم وقت نمیگیره، در کمتر از پنج دقیقه خونه دوباره این شکلی شد:

البته مجرم تو اون زمان دیگه تو محل جرمش نبود، با باباش رفته بود خرید، اگر نه مگه میذاشت همه چیز رو به حالت اولش برگردونم؟!

 

پی نوشت: راستی کسی میدونه تاریخچه ضرب المثل "بازار شام" چیه؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آرتین
6 آبان 92 14:43
خصوصی


عزیزم من رمزتونو ندارم
میشه دوباره بهم بدین
مامان آرتین
6 آبان 92 16:01
البته اینقدرا هم بد نیستنا ولی خوب یه سری چیزا هست که واسه من خیلی مهمه.رمزو خصوصی گذاشتم


بله میفهممت عزیزم
ممنونم
محبوبه
6 آبان 92 17:41
اي قربون اين پسر عشق قابلمه
چه مامان زرنگي.نيگا ماشين پسرك رو كجا جا داده؟
عاشق اون قاليچه و پشتي كنار بخاريتون شدم.چه حالي ميده زمستونا اونجا بشيني و كتاب بخوني…
اگه پسري بذااااااره.


خدا نکنه
از حداقلفضا باید حداکثر استفاده رو کرد دیگه
به قول خودت اگه بذاره
اصلا یادم نیست آخرین بار کی وقت کردم روی زمین نشستم و با فراغ بال... کارهام که تموم میشه و پسر یمیخوابه من فقط میتونم غش کنم، وقتی برای نشستن نمیمونه
شاپرک
6 آبان 92 19:16
بازار شام یعنی خونه مامانهایی که بچه کوچولوی تازه پا دارن



علامه کوچولو
6 آبان 92 19:19
سلام
پس خونه ما که وضعش خیلی وخیم تر ازینه و عمرا به یکساعت هم تمیز بشه شبیه کدام بازاره؟


علیک سلام عزیزم
دیدی زباله ها به دو دسته خشک و تر تقسیم میشن؟ این تصویر هم بازار شام از نوع خشکش رو نشون میده، ترش انقدر ناجوره که نمیشه ازش تصویر گذاشت(آب گرفتن میوه و ریختنش رو فرش، له کردن میوه ها و برنج و غذا و فشار دادنشون رو زمین تا حتما حتما بچسبن به فرش و یه وقت قصر در نرن ...)
مرمر مامان محیا
7 آبان 92 0:09
بازار شامو بیخیال...
به چ نوری از اشپزخونه میاد داخل.عاشق اینجور اشپزخونه هام.خونه تونو دوست میدارم.مخصوصا ان پشتیو بخاری چیی ک خیلی وقته ندیدم.مگه تهران ش فاژ نیست همه جا?


خونمون به جای همه چیز نور آفتاب داره...
ممنونم
خونمون کوچیکه، 4 سالشه و اون موقع (شانس ما ) شهرداری اجازه گذاشتن پکیج رو برای واحدهای کوچیک نمیداده
مامان مینو
7 آبان 92 3:00
الان می خواستم به بازار شامت حسودی کنم که این توضیح بازار خشک و تر رو دیدم...واقعا خشکش هیچی نیست!


پس خلع سلاح شدی؟!؛)
فهیمه
7 آبان 92 8:47
این گل پسر شما مث اینکه به قابلمه و وسایل آشپرخونه علاقه ی زیادی داره
ای جان

بله حسابی!
کاشف به عمل اومدم که بعضی بجه هاو بیشتر پسرها این جور علاقه هایی دارن اما دوره ایه و از سرشون میفته بعد از مدتی...
ممنونم
مرضيه (مامان محمدمهدي)
7 آبان 92 8:52
عزيزم برو خدا رو شكر كن كه عليرضا جون به قابلمه و سبد اكتفا كرده
پسر من تا مطمئن نشه كه همه وسايل خونه سر جاي خودشون نيست كه دست بردار نميشه
لباسهاي من داخل آشپزخانه، لباسهاي خودش داخل پذيرايي، وسايل آشپزخانه تو اتاق، كيف من و باباش وسط اتاق، كفگير و ملاقه تو ماشين لباسشويي و ...


از دست این پسر ناقلا!
البته فکر کنم ما هم به روز شما برسیم، الان زوده قضاوت!
فروغ
7 آبان 92 8:56
ببین من چی میکشم با دو تا بچه.من و باباشون هم که بدتر از خودشون.دیگه خونمون همیشه واویلاست.


قابلمه و لگن و سبدهای منم همیشه وسطن






فکر کنم بهترین راه برای امثال ما اینه که "چشمها مون رو بشوریم و جور دیگر ببینیم" چشمک

رزماری
9 آبان 92 11:13

حالا دور از شوخی عاشق خونه ات شدم .چه آشپزخونه باصفایی . من عاشق اینم که نور آفتاب توی آشپزخونه بزنه


قابلتونو نداره خانومی
تعویض هم میکنیم؛)
الهام(مامان اميرحسين)
9 آبان 92 17:36
اين كه خوبه خواهر
بيا خونه مارو ببين!
حتما بهش ميگي بازار بغداد


بازار بغداد!؟
بازار معروفی نیست،هست؟
خدا بهتون صبربده ؛)
گل بانو
12 آبان 92 16:25
پسرك ميخواسته به روش خودش كمك كنه! همه رو ريخته وسط مهمونا همه چي دم دستشون باشه كلا راحت باشن


شاید هم
این هم نگاهیه برای خودش به این قضیه
افسانه
20 آذر 92 8:43
ما هم معمولا خونمون بازار شامه!!!! فك كنم يه بازار شلوغ پلوغ تو مايه هاي چند جمعه بازار تهران تو پاساژ پروانه بوده
mahtab
پاسخ
همه مامانهای بچه دار هم دردن انگار! پاساژ پروانه رو خوب گفتی