سه گانه های خنده دار - پول، باران، بلندگو
*یک بار در میهمانی یکی از اقوام به پسرمون میگه بیا بغلم، پسرک هم در کمال جدیت دست رد به سینه اش میزنه، ایشون هم برای تشویق بهش میگه بیا بغلم تا بهت پول بدم، و پسری بعد از شنیدن این پیشنهاد اغوا کننده در حالیکه همچنان به اون بنده خدا روی خوش نشون نمی داده و به صورتش هم نگاه نمی کرده دست کرده داخل جیب پیراهنش و در چشم به هم زدنی، همزمان یک اسکناس دوتومانی و یک ده تومانی از جیبش کشیده بیرون، همچین پسری داریم ما (اصلا دوست ندارم فکر کنم ممکنه پول دوست داشته باشه ) *هر بار که پسرمون "باران" رو میبینه مکافاتی داریم، پسرکمون از روی علاقه یا هر چیز دیگه ای که ممکنه باشه این دختر مظلوم رو میکشه به سمت خودش، و مسلما ...