علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 3 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

دل نوشته ای برای نی نی در 15 هفتگی

عزیزدل مادر چقدر  دیدن چهره خندانت هر روز صبح در اولین دقایق بیدارشدنت برام لذتبخشه، وقتی هنوز چشمای زیبات رو را کامل باز نکردی اما در جواب سلام من، لبخند نثارم میکنی انگار بهترین هدیه دنیا رو بهم دادن، با اینکه این روزا بهتر از قبل به پستونک عادت کردی اما چرا بازم دستای کوچولوتو به جای شیر یا پستونک میخوری؟ عروسکم نمیگی شاید دستات تمیز نباشن و خدا نکرده مریض شی؟ مامانی نمیدونی وقتی از دل درد  گریه میکنی و اشکات سرازیر میشن چقدر دل مامانو میلرزونی، یا و وقتی از شدت خواب آلودگی غر میزنی و با در آغوش گرفتن و نوازش کردنت به خواب میری چقدر منو دیوونه خودت میکنی؟! راستی موش موشکم هنوز نفهمیدم بیشتر دوست داری در چه حالتی ...
9 آذر 1391

عنوانی تازه، مادری، اگر لایق باشم

  سلام دوستای عزیزم پسرمون پس از نه ماه انتظار ساعت 5/36 صبح چهارشنبه 25 مرداد به دنیا اومد و طعم دلنشین  پدرو مادر شدن رو به من و پدرش چشوند. خدارو شکر همه چیز خوب بود و به لطف خداوند وخونواده عزیزم تحمل سختیها برایم راحت بود و حالا 1 ساعتی است که از خونه پدر و مادرم به خونه خودمون اومدم. از تنهایی بعد از این چند وقت باهم بودن ترس زیادی دارم اما امیدوارم بتونم از این مرحله هم به خوبی بگذرم . عکس نی نی رو درادامه مطلب ببینید ...
9 آذر 1391

در احوالات روز چله نی نی

  با اینکه هنوز به طور کامل از فلسفه حمام چله  و آداب و رسوم عجیب و غریبش سر در نیاوردم اما باید بگم دیروز(3مهر)  پسری چهل روزه شد وبالاخره  آب چله رو روی سرش ریختیم. بنابر گفته بسیاری از قدما وپیشکسوتان عرصه بچه داری، از روز چهل به بعد نی نی ها باید از عادات بدشون مثل بد خوابی و گریه های بی موقع دست بردارند و کمی قابل تحمل تر بشن ما هم به امید این نقل قول ها وبا روحیه ای تازه وارد باقی  روزهای دوران شیرین  بچه داری میشویم. البته به نظر من این حرفا برای امید بخشی به والدین صاحب نی نی های بیقراره چون  شنیدم که  میگن اگه نی نی تا روز چهل بهتر نشه حتما تا چهار ماهگی بهت...
9 آذر 1391

شکایت مادرانه

  نمیدونم دقیقا  چند نفر از تازه مادرهای عزیز اینجا و من و پسرمو میشناسن، قبل از هر چیز میخوام از همه شما مادرهای مهربون خواهش کنم که اگه اینجا رو میخونین دیگه خاموش نباشین و با گذاشتن نظرات زیبا و موثرتون کمک کنین تا بشه از این وب بازی ها استفاده بیشتری کنیم. نی نی تا  امروزکه 51 روزش شده تقریبا 8-7 باری پاش به دکتر باز شده، سر  همون قضیه دل درد معروف یا به قولی کولیک و گریه های دم غروبش  و تیکه تیکه شدن جیگر من و باباش( البته نمیدونم آیا جگرباباها هم به اندازه مامان ها نازکه  وقابل تکه تکه شدن یا نه ) هر بار که نی نی رو به مطب یک دکتر  میبردیم بلکه این بار یک داروی بهتر بهش بدن و از این...
9 آذر 1391

نگرانی های مادرانه

  روزهای بارداری یادش بخیر، وقتی اطرافیان بهم میگفتن قدر این روزا رو بدون و تا میتونی استراحت داشته باش که بعد از اومدن کوچولو خوابت دیگه دست خودت نیست، کلی می ترسیدم و با خودم میگفتم آخه مگه  الان چقدر میتونم بخوابم و یا مگه خوابیدن بیشتر از اندازه برای روزهای پر از بیخوابی بعد ازاومدن  نی نی  فایده ای هم داره؟ یا مگه میشه خواب رو هم مثل غذا و یا آب  ذخیره کرد؟ اینجور حرفهای دیگران و افکار خودم منو می ترسوند که آیا  قراره چه خبر بشه و من چطور باید روزهایی روکه در اتنظارم هستند  تحمل کنم و از خودم می پرسیدم که من، دختر ناز نازی و خوابالوی ایام مجردی و نازنازی  ایام متاهلی میتونم از پ...
9 آذر 1391

واکسن دو ماهگی

پسرمون سه شنبه دو ماهه شد و باید واکسن دوماهگی میزد اما چون قرار بود اون روز برامون مهمون بیاد با یک روز تاخیر چهار شنبه به اتفاق بابایی رفتیم درمانگاه. از نیم ساعت قبل بهش استامینوفن داده بودم چون تو اینترنت سرچ کردم و خیلی توصیه شده بود که اینکارو بکنیم . وقتی رسیدیم درمانگاه طفلکی خواب بود اونم چه خواب نازی خانمی که میخواست بهش واکسن بزنه گفت که اول باید بیدارش کنم و من با کلی استرس و نگرانی این کارو کردم، برام سخت بود نی نیو از خواب بیدار کنم و اونوقت به جای هر چیزی که ممکنه انتطارشو داشته باشه اونو مهمون آمپول بکنم تا بیدار شد شروع کرد به خندیدن اونم چه خنده های نازی، نمیدونم چرا انقدر پسری ناقلاست، هروقت قراره کاری بک...
9 آذر 1391

این روزهای نی نی

نی نی هفته ای یک بار به مدت 4 ساعت از من دوره، شنبه ها کلاس میرم و نی نی رو میذارم خونه مامانم،جمعه ها بساطی داریم، باید برای 4 ساعت¸ نی نی شیر بدوشم، اگه مهمون داشته باشیم یا مهمونی بریم به مشکل کمبود شیر بر میخوریم و مجبور میشم تا دیر وقت بیدار بمونم  تا نی نی فرداش بی غذا نمونه خدا رو شکر با اینکه شیشه و پستونک بهش میدیم میونش با شیر خودم هم خوبه و  به مشکل نخوردن شیر برنخوردیم. همونطور که قبلا گفتم نی نی هفته ای یک روز از صبح تا ظهر خونه مامانیشه، به همین خاطر بیشتر اکتشافات در مورد نی نی  اونجا به وقوع پیوسته، از تازه ترینشون  تلویزیون دیدن پسریه، یک بار وقتی مامانم نی نی روگذاشته بوده تو ...
9 آذر 1391

نی نی و خاله اش

نی نی ما یک خاله داره و یک دایی، اونم چه خاله و دایی مهربونی ، بابابزرگ و مامانیش هم که ماهن، اما امروز میخوام بیشتر از خاله ی نی نی بنویسم. این خواهر¸ ته تغاری من امسال همزمان دو تا عنوان جدید  پیدا کرده، از مرداد خاله شده، از مهر، دانشجو. سال 91 براش خیلی پربار بوده تا حالا  روز تولد نی نی، از جمله منتظران پشت در اتاق عمل بوده این خاله خانوم، یه جوری از خاطره اون روز میگه که واقعا اشک تو چشم آدم جمع میشه من  بد جوری احساساتشو دست کم گرفته بودم و هنوز هم باورم نمیشه که انقدر نی نیو دوست داشته باشه، اگه یه روز نبینه این کوچولو رو، روزش شب نمیشه، وقتی میرم خونه مامانم بیشتر کارهای نی نی با اونه، ا...
9 آذر 1391