دل نوشته ای برای نی نی در 15 هفتگی
عزیزدل مادر چقدر دیدن چهره خندانت هر روز صبح در اولین دقایق بیدارشدنت برام لذتبخشه،
وقتی هنوز چشمای زیبات رو را کامل باز نکردی اما در جواب سلام من، لبخند نثارم میکنی انگار بهترین
هدیه دنیا رو بهم دادن، با اینکه این روزا بهتر از قبل به پستونک عادت کردی اما چرا بازم دستای کوچولوتو
به جای شیر یا پستونک میخوری؟ عروسکم نمیگی شاید دستات تمیز نباشن و خدا نکرده مریض شی؟
مامانی نمیدونی وقتی از دل درد گریه میکنی و اشکات سرازیر میشن چقدر دل مامانو
میلرزونی، یا و وقتی از شدت خواب آلودگی غر میزنی و با در آغوش گرفتن و نوازش کردنت به خواب میری
چقدر منو دیوونه خودت میکنی؟!
راستی موش موشکم هنوز نفهمیدم بیشتر دوست داری در چه حالتی بخوابونمت؟! بعضی وقتا خیلی آروم
و صبور درحالی که پستونک میخوری روی پاهام خوابت میره اما یه وقتایی باید حتما تو بغل بگیرمت و راهت
ببرم وباهات حرف بزنم و لالایی بخونم تا خوابت ببره، شیر خوردن اونم در حد خیلی کم یه راه دیگه برای
خوابوندنته، دیشب هم برای اولین بار در حالی که کنارم دراز کشیده بودی و با دستای کوچولوت با لباسم
بازی می کردی و همزمان پستونک هم میخوردی خوابت برد. تازگی ها فهمیدم هر وقت زیاد دستاتو
حرکت میدی و باهاشون پتوتو میگیری و دستاتو باز وبسته میکنی قراره بخوابی
پسر نازم قربونت برم که انقدر خوش اخلاقی و بیشتر وقتا با کوچکترین صحبتی که باهات میکنین لبخند
میزنی، البته هنوز بعضی وقتا دل درد میاد سراغت و غر غرو میشی و تو اون مواقع اصلا نمیشه باهات
حرف زد
تو این چند روز اخیر یاد گرفتی لب پایینتو ببری داخل دهانت و بخوریش، تو اون حالت انقدر خوردنی میشی
که نگو اما نباید به این کارت ادامه بدی چون ممکنه عادت کنی و لبت ورم کنه
و قرمز بشه گل مامان
فکر کردیم شاید چون نمیذاریم دستاتو بخوری و از این کار منعت میکردیم رفتی سراغ خوردن لبت برا
همین چند روزه که آزادی راحت دسنتاتو بخوری، کار منم شده شستن دستای شما .
راستی علاقه عجیبی به دیدن کتاب و عکسای اون و حتی بازی کردن با برگه هاش داری، دیروز وقتی
داشتی مجله نگاه میکردی و ورق میزدی و کاغذشو مچاله میکردی ازت فیلم گرفتم. اون کتاب تصاویر
و اشکال رنگی که مخصوص نوزادان هست رو هم دوست داری و قشنگ نگاه میکنی.
نفس مامان کاش میدونستم با اینکه انقدر حمام کردنو دوست داری و تمام مدتی که داخل حمام هستی
کوچکترین صدایی ازت در نمیاد چرا موقع بیرون اومدن از حمام و لباس پوشیدن به طرز وحشتناکی که من
و بابا رو میترسونه و دست پاچه میکنه، گریه میکنی؟!
عزیزکم از الان نگران واکسن 4 ماهگیتم، میترسم خیلی درد داشته باشه، وقتی واکسن 2 ماهگیتو زده
بودیم از حرکت دادن پاهات کلی دردت می اومد، حالا که انقدر پاهاتو حرکت میدی و یه لحظه هم آروم و
قرار نداری ایندفعه چطور میخوای دردشو تحمل کنی؟
این روزها دیگه داری تلاش میکنی اشیا رو تو دستت نگه داری،
تازگیها دوست داری بیشتر به حالت نشسته باشی تا دراز کشیده،
خلاصه هر روز داری تغییر میکنی و کار جدید یاد میگیری ای همه ی زندگی من وبابایی