معادل ِ "ش ی ط و ن" ؟!
اون اوایل که تازه پسری به دنیا اومده بود یکی از دوستانم اومده بود دیدنمون، وقتی بر حسب نیاز از واژه ی شیطون برای پسری استفاده کردم بهم گفت: چرا اینطور بهش میگی؟ شیطون به این بدی، این بچه به این خوبی، دلت میاد؟ و این حرف تا مدتی تو ذهنم بود و سعی میکردم رعایت کنم و بچمو شیطون خطاب نکنم(هرچند میدونم و میدونیم که منظور از استفاده از این کلمه به طور معمول و تو جامعمون بد طینتی و بد جنسی و چیزهای انچنان بد هم نیست).
خلاصه این روزها که پسری خیلی پرجنب و جوش شده و داره از دیوار راست میره بالا (البته از دیوار که نه بهتره بگم از آشپزخونه و کابینتهاش)، هربار برای غرغر کردن و درد دل کردن پیش بقیه از واژه شیطنت استفاده میکنم با خودم میگم آخه چه کلمه ی دیگه ای میتونم به کار ببرم برا این وروجک که بتونم باهاش عمق فاجعه رو نشون بدم؟!
مامانم هم چند باری بهم تذکر داده که نگو این بچه شیطونه، ذائقشه و طبیعیه این حالاتش.
حالا من موندم و یه پسر ِ ...
پسری که براش دنبال صفت میگردم، صفتی که خوب بتونه توصیف کنه وضعیتی رو که این روزها برامون ساخته، صفتی که بتونه استیصال گهگاه من و همسرم رو از دستش و خستگی جسمی و روحیمونو خوب نشون بده،
صفتی که با گفتنش نه سیخ بسوزه نه کباب
فرهنگستان زبان و ادب فارسی مددی؟!