علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 20 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

مهد کودک خان دایی جان

1392/7/18 14:09
نویسنده : mahtab
364 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 24 شهریور بالاخره بعد از مدتها که میخواستیم برای ناهار و یه مهمونی زنونه بریم خونه داداشم موفق شدیم خونشون خراب شیم.

اون روز برای ساعتی پسری رو گذاشتم اونجا و خودم رفتم دنبال کارهایی که داشتم، البته خواهرم هم پیشش بود، در کل بهش خوش گذشت چون خیلی دوست داره با  بچه های داداشم  بازی کنه و اونها که پیشش باشن دیگه  به من کاری نداره.

 

سه شنبه ی همون هفته باید میرفتم دانشگاه، از قبل با استادم هماهنگ کرده بودم و بعد از اون بود که  برای مامانم اینا سفری پیش اومد، این شد که در عمل انجام شده قرار گرفتم و مجبور شدم زحمت نگه داشتن پسری  برای دو ساعت  رو به زن داداشم بدم، البته تا حالا خیلی به من میگفت هروقت کاری دارم  ببرمش اونجا اما چون مامانم همیشه در اولویت اول برای قبول زحمتهامونه تا حالا پیش نیومده بود و یا بهتر بگم زن داداشم سعادت پیدا نکرده بودچشمک، اون روز هم به گفته زن داداشیم، علیرضا پسر خوبی بوده و همش تو اتاق بچه ها بوده و مشغول بازی.

 

از اونجا که تجربه ی  این دو روز  خونه دایی و زندایی موندن پسری  هم به دهان خودش مزه کرد و هم به دهان ما برای پنجشنبه برنامه ی بازار رفتن با همسری (که البته الان دو ساله تو نوبتشم) رو چیدم و چون مامانم اینا همچنان در سفر بودن و همچنین به استناد اینکه خونشون  هم به پسرم  خوش میگذره و هم به اونهاچشمک، پر رو پر رو دوباره  پسری رو گذاشتم اونجا و یه سه ساعتی رفتیم صفا سیتی، بیشتر از اینکه بخواهیم  خرید کنیم  و یا تو رستوران خاطره انگیز دوران نامزدیمون  غذایی بخوریم از اینکه تونستیم بعد از مدتها دوباره  دست در دست هم از اون کوچه های قدیمی و باریک بازار که برای رد شدن ازشون باید همش مراقب باشی به اون چرخ دستیهای بزرگ ِ  پر از بار و یا مشتریهایی که دارن مشتاقانه خرید میکنن برخورد نکنی، عبور کنیم لذت بردم. 

 روشن نوشت: روشنتون کنم که نرفتیم رستوران، دلتون نخواد یه وقتنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

رزماری
18 مهر 92 12:19
دست در دست هم ؟
به گشت ارشاد بگم با هم بیرون بودین اون هم دست در دست هم ؟



حالا این دفعه رو کوتاه بیا و لومون نده
مرمر مامان محیا
19 مهر 92 12:44
عذاب وجدان نداشنه باش.همیشه ازاینکارا بکن.لازمه

حقیقتش اینه که عذاب وجدان ندارم اما روم نمیشه تند تند تکرار کنم

گل بانو
19 مهر 92 14:32
يه كاري كردي كه زن داداشت كم كم از اين جور پيشنهادات پشيمون بشه

میگم چرا دیگه بهم تعارف نمیکنه، پس بگو، پشیمون شد دیگه


فروغ
20 مهر 92 8:30
بازار گردیاونم با خیال راحت و دو نفری
خدا کی قسمت ما میکنی


گریه چرا؟!
بازار گردی بود، دونفری هم بود اما باور نکن که خیالم راحت بود

ان شاءالله به زودی طلبیده میشین
فهیمه
20 مهر 92 8:33
حالا یه بار پیشنهاد داد میذاشتی یکم بگذره بعد دوباره ش وروجکتو میذاشتی پیشش
در کل چقدر آدم به این جور زمانا احتیاج پیدا میکنه که بعد مدت ها یه تجدید خاطرات بکنه


دیگه باید به عنوان یه خواهرشوهر خود ِ واقعیمو نشون میدادم تا دیگه از این تعارفهای خواهرانه نکنه

واقعا بعضی وقتها این تجدید خاطرات خیلی لازمن
مادر منتظر
20 مهر 92 14:07
سلام مامانی خوب علیرضا کوچولو
دست زندایی جون درد نکنه که علیرضا کوچولو رو نگه داشته
رفتین رستوران غذا نخوردین یا کلا نرفتین یا فقط از جلوش رد شدین ؟روشنترمون کن

ولی بعد از مدتها گشت دو نفره صفایی داره ها اونم دست در دست هم
طفلی علیرضا رو بگو که نبردینش و خودتون دوتا رفتین خوشگذرونی
البته به علیرضا احتمالا بیشتر از شما خوش گذشته باشه پیش دایی و زندایی نه؟
راستی خانومی چرا اینقدر کم پیش ما میای و در واقع اصلا نمیای.
بیا پیش ما. من خوشحال میشما


علیک سلام خانومی
نه عزیزم اصلا وقت نشد که بخواهیم به غذا خوردن تو رستوران فکرکنیم، همونطوری دو سه ساعت طول کشید رفت و برگشتمون
بله به اون هم خوش گذشته بوده گویا
راستش من زیاد وقت نمیکنم وب خود هم بیام اما سعی میکنم جواب کامنتهای دوستان رو بعد از هر بار کامنت گذاشتنشون با سر زدن بهشون بدم
ایشالا خودت نی نی دار که شدی میفهمی چی میگم، الان وقتت آزده اما بعدا دیگه فقط متعلق به خودت نیستی
اما به رو یچشم سعی میکنم بیشتر بیام پیشت
معصوم/مامان جان جان فاطمه
21 مهر 92 0:10
من كه باورم نميشه با خيالـــ جمع رفته باشي!!اون ته دلت پيش گل پسري نبود،راستش رو بگو
ايشاا... هميشه خوش باشي


ممنونم
مرضيه (مامان محمدمهدي)
21 مهر 92 9:15
مهتاب جونم انشاالله بيشتر از اين گشت و گذارهاي دو نفره، دست در دست هم، به ياد گذشته و ... قسمتتون بشه
هر چند كوتاه باشه ولي دلچسبه


ممنونم مرضیه جان
به همچنین برای شما