سفرنامه اصفهان (مهر92)
سلام دوستان خوبم
چهارشنبه ساعت سه و نیم عصر راه افتادیم به سمت اصفهان و ساعت 9 شب رسیدیم.
پنجشنبه صبح چهار نفری با مادر همسری رفتیم میدان نقش جهان و یه کمی گشت زدیم و یه کمی هم خرید کردیم از جمله روسری برای من و دو تا کفگیر مخصوص درست کردن ِ بریان و یک صندلی تاشو برای مادر همسری که این روزها پاهاشون خیلی درد میکنه. مهمتر از همه اینکه در مسیر بازگشت از بستنی فروشی محبوبمون که تو چهارباغ، سر ِ شیخ بهاییه بستنی ِ قیفی ِ دستگاهی زدیم تورگ (به همسری گفتم کاش میشد ازشون بستنی خرید و آورد تهران، به اون خوشمزگی تهران پیدا نکردیم، امیدوارم دلتونو آب ننداخته باشم)
عصر هم سه نفری رفتیم باغ پرندگان، پسری معمولا تو جاهای جدید به خاطر هیجان بالاش خوابش نمیبره و به محض نشستن تو ماشین میخوابه، اون روز هم تو ماشین خوابش برد، من باورم نیمشد که بتونیم تو پارک بیدراش کنیم اما همسرم میگفت نگران نباش، بیدرا میشه، خوبه زود رفتیم چون تو شش ماهه دوم سال ساعت بازدید فقط تا ساعت 5/30 هستش، با اینکه ما هم فقط یک ساعت وقت داشتیم اما خوب بود و تونستیم از همه قسمتها بازدید کنیم، پسری رو هم همون اول پارک بیدار کردیم و با حالت خوابالوش تا فضای اونجا و درختها رو دید شروع کرد به اشاره نمودن به این ور اون ور و خلاصه تا آخر همش داشت با دست به جوجوها اشاره میکرد و تو عکسها پیداست که چقدر حواسش به محیط بوده چون اصلا سرش رو به دور بین نیست و مدام باید صداش میکردیم و با این حال توجه نمیکرد ...
جمعه صبح یه سری به باغ پدر همسری زدیم و جاتون خالی زالزالک جمع کنون داشتیم، گرچه هنوز خوب نرسیده بودن، بعدش هم برگشتیم خونه و پسری رو حموم کردم بس که تو خاکها غلت زده بود و خودشو کثیف کرده بود، و بعد از اون رفتیم خونه دایی بزرگه همسری تا از خانومشون که چند وقت پیش دستشونو عمل کرده بودن عیادت کنیم.
بقیه روز رو هم در معیت خونواده همسر ی و چند تا مهمون گذروندیم البته شستشوی اتولمون هم همراه با آب بازی پسری تو برناممون بود.
شنبه صبح ساعت 8 صبح هم راه افتادیم به سمت خونه زندگیمون و خدا رو شکر ساعت 3 خونه بودیم. ناهار رو هم جاتون خالی در مجتمع مهتاب و در حالیکه پسریمون تو کالسکش خواب نوش جان میکرد صرف نمودیم.
پی نوشت: پسرمون ناهارشو که براش نگه داشته بودم بعد از بیدار شدن از خواب و نزدیکیهای شهرمون نوش جان کرد.
از اونجا که دیدم خیلی از عکسهای باغ پرندگان ِ پسری خود به خود سکرت افتاده تصمیم گرفتم که پست رمزی نذارم برا عکسها و این شد که عکسها فقط مربوطه به باغ پرندگان.