نیاز بچه ها یا راحتی ِ ما ؟
سلام مامان های عزیز
البته منظورم از اینجوری خطاب قرار دادن اینه که احتمالا این موضوعی که میخوام در موردش بنویسم به کار ِ اونهایی که تجربه ی مادر شدن دارن بیشتر میاد.
اولین روزی که پسرم میخواست خودش غذا بخوره (که البته بهتره بگم غذا رو بریزه رو زمین) من واکنش مثبتی به این موضوع نداشتم، چرا که مسلما نتیجش برای من دردسر ساز و زحمت آفرین بود، به مرور به کمک بقیه و مطالعاتی که داشتم به نتیجه رسیدم که خوردن غذا با دست، یا همون خوردن غذاهای انگشتی یه مرحله ای تو رشد بچه ها حساب میشه و معلومه که نباید با این نیازشون مبارزه کرد و باید سختیهاشو به جون خرید.
اولین باری که پسرم میخواست کف حیاط خونه ی پدر بزرگش بازی کنه و دست و پاهاشو کثیف کنه باز برای من سخت بود همراهی کردنش،
این بار که رفته بودیم اصفهان از اونجا که دیگه دستم اومده بود که آب بازی و خاک بازی چقدر براش خوبه سعی کردم مقاومت نکنم، گرچه انگار همیشه نیاز بچه ها بیشتر از تحمل ماست،
خلاصه منظورم اینه که من به عنوان یه مادر بیشتر میپسندم که بچم تمیز باشه، پس اینطوره که سعی میکنم خودم بهش غذاشو بدم تا خودشو کثیف نکنه و در ضمن کار شستشوی لباسش هم به کارهام اضافه نشه صرفنظر از اینکه اون بازیها چقدر براش آموزنده و لذتبخشه؟!
تمام هم و غم من به عنوان یه مادر اینه که چه لباسی براش بخرم، از کجا براش لباس بخرم بدون توجه به اینکه آیا بچه ی من تو اون لباس احساس راحتی داره؟ میتونه راحت حرکت کته و فعالیت داشته باشه؟ گرمش نمیشه؟ قسمتهایی از اون لباس باعث آزار پوستش نمیشه؟
من ِ مادر سعی میکنم انواع و اقسام اسباب بازیها رو برای بچم تهیه کنم تا از زیر بردنش به پارک و بالتبع تحمل سختی ِ بیشتر شونه خالی کنم بی خیال ِ اینکه بازی تو پارک و بدو بدوکردن و دیدن بچه ها براش از هر بازی ای بهتره...
به عنوان یه بانویی که مادر هم هست همه ی فکرم اینه که خونم مرتب باشه، اتاق بچم منظم باشه، همه چیز سر جاش باشه، حتی وسایل باز ی ِ بچه، ویترین کمدش پر باشه از اسباب بازیها تا دکور اتاقش به هم نخوره غافل از اینکه بچه ها باید با اسباب بازیهاشون بازی کنن(البته با انواع ِ مناسب سنشون) و حتی خرابشون کنن تا چیز یاد بگیرن و بزرگ شن نه اینکه فقط اونها رو از پشت ویترین کمدشون تماشا کنن...
من به عنوان یک مادر ِخوب برنامه ریزی میکنم که چه جوری بهترین جشن تولد و برای جگر گوشه ام بگیرم با به کارگیری ِ جدیدترین دکوراسیون (تم تولد) و کاملترین پذیرایی... بدون پرسیدن از خودم که تو کدوم نوع از تولد بیشتر بهش خوش میگذر؟! تولدی که به خاطرش روزها از رسیدگی به بچه باز میمونیم و در نهایت میون جشن، اونی که تولدشه بیتاب ِ اتمام تولده تا با رفتن به آغوش مادرش بتونه به آرامش مورد نیازش برسه یا مهمونی ِ ساده ایه که توی اون بچه میتونه به راحتی جنب و جوش کنه، بریزه و بپاشه و نهایتا تو شب تولدش بیشتر از همه و بیشتر از همیشه خوش باشه؟!
من نمیخوام نیاز پسرم رو قربونی ِ راحتی ِ خودم کنم، امیدوارم بتونم موفق بشم
شما چطور؟
البته امیدوارم بتونم به این حد از شناخت برسم که بتونم بین اون چیزی که فرزندم از من میخواهد و نیازِ واقعی اش است و اونچه که بهش نیاز نداره و فقط در حد یک خواستست تمایز قائل بشم، که فرق وجود داره بین نیاز و خواسته...