از واکسن 18 ماهگی چه خبر؟ + واکسن یک سالگی
سلام دوستان
ان شاء الله یکشنبه آینده باید واکسن 18 ماهگی پسرکمونو بزنیم،
خیلی استرس دارم،
ممنون میشم اگر تجربیاتتونو در این زمینه در اختیارم بگذارین و بگین آیا خیلی سخته واکسنش؟ دردش زیاده؟ تب هم داره؟
آخه قراره اگر خدا بخواد 5 اسفند ماه بریم مشهد (فکر کنم دعای شما دوستانی که دعا کردین در حقمون مستجاب شده)، اینه که میترسم تا اون موقع سرپا نشده باشه و تب داشته باشه،
ممنون از محبتتون
یکشنبه، 27بهمن ماه:
امروز طی یک عملیات ضربتی و هماهنگ ناشده ساعت 11 ظهر واکسن پسری رو زدیم،
بیشتر از اینکه برای تزریق واکسن گریه کنه از خوردن قطره فلج اطفال گریه کرد،
چون تو این چند روز اخیر زیاد دارو خورده کلی به این قضیه حساس شده،
از ظهر تا الان تقریبا هیچ علامت و مشکل خاصی نداشته خدا رو شکر،
هرچهار ساعت قطره استامینوفن رو بهش دادم،
از ساعت 8 شب یه کمی دستهاش گرم شدن،
الان هم خوابه و فعلا تب نداره،
تا فردا ان شاء الله به خیر بگذره...
دوشنبه، 28 بهمن:
دیشب به جز یه کم داغ بودن دستها و پاهاش و البته سرش مشکل دیگه ای نداشت خدا رو شکر، از دیروز هر 4 ساعت بهش استامینوفن دادم تا امروز صبح، دیگ بهش نمیدوم چون فعلا دیگه داغ نبوده بدنش، الان هم خوابیده و از صبح تا حالا هم مثل همیشه بوده میزان شیطنت و وروجک گری اش.
راستی دیروز در مرکز بهداشت واکسن رو به دستاش زدن و کلی از این موضوع خوشحال شدم. راستی نمی دونم چرا از دیروز تا حالا در پسری ذره ای از درد اثری ندیدیم، نکنه واکسنش آب بوده؟!
کلا به نظرم واکسن این دفعه اش از همه واکسنهای قبلی راحت تر بود برامون (زن داداشم هم همینو گفته بود بهم قبلا، راستی گفته بودم که زن داداشم علاوه بر بالا بودن نمره ی هنرش معدل دکتریش هم خوبه؟! )
واکسنهای این مدت همه با فاصله های کم بودن، تا شش ماهگی که فاصله ها دو ماه بود و بعد هم تا واکسن یک سال و نیمگی فاصله شش ماه بود، و حالا واکسن بعدی...
شش سالگی...
فکرش هم یه جوری میکنه منو...
تا اون موقع کی مرده کی زنده؟!
خدایا همراهی همیشگی ات را از ما مگیر
خدایا شکرت
پی نوشت:دیروز خواستم پست مربوط به واکسن یک سالگی پسری رو بخونم، هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم، گویا اصلا از واکسنش و ماجرای تزریقش و زمانش هیچی ننوشتم، چراشو نمی دونم؟!
تو تقویمم دیدم تاریخش 3 شهریور 92 بوده، گفتم خوبه تو همین پست بنویسم تا تاریخش رو داشته باشم،
تا جاییکه یادمه برای واکسن یک سالگیش هم مثل دیروز با مادرم رفتیم مرکز بهداشت واصلا هم گزیه نکرد؛ اون هم به دستش زده شد، شنیده بودم ممکنه یک هفته بعد روی بدنش دونه های قرمزی بریزه بیرون که خدا رو شکر اون اتفاق هم نیفتاد.