ساعت چنده؟
چهارشنبه ( 10 مهر) پسری رو گذاشتم خونه مامانم و رفتم برای انجام کار بانکی،
کارم طول کشید، زنگ زدم خونشون از ش سراغ بگیرم
مامان گفت: "خوبه و داره بازی میکنه،
بعدش هم گفت: "پسرت ساعت بلد شده"،
گفتم: "یعنی چی؟ چطوری؟"
گفت: "خالش بهش میگه ساعت چنده و اونم میگه "ده" "
ماجرا از این قرار بود که چشم پسری به ساعت اتاق خواهرم گره خورده و داشته با دستش هم بهش اشاره میکرده، خواهرم هم براش توضیح میده که این ساعته و بعد می پرسه علیرضا ساعت چنده؟ اون هم نه میذاره نه بر میداره میگه : "ده"
خواهرم بهتش میزنه، چند بار میپرسه و اون هم هر بار همون جواب رو میده.
من هم که اومدم خونه خواهرم داشت تعریف میکرد ماجرا رو، تا تو حرفهاش به اسم ساعت رسید پسری گفت : "ده"
برای باباش هم تکرار کرد تا اون هم باورش بشه اما از اون روز به بعد دیگه نگفت.
قضاوت نوشت: باور نمیکنم که جز یک حسن تصادف پای چیز دیگه ای در میون باشه اما به هرحال چون برا خودمون جالب بود خواستم اینجا هم ثبتش کنم. و باید اضافه کنم که از مدتها قبل "ده" تو دایره لغاتش وارد شده بود و گاهی بر حسب تصادف و خواست خودش به کار میبرد اما این بار اون نوع به کارگیریش خیلی به جا و جالب بود.