علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

پسری و می می نی

1392/6/31 10:14
نویسنده : mahtab
424 بازدید
اشتراک گذاری

             

ماجرای من و پسری  و می می نی رو وقتی برای  اولین بار این کتاب رو برای پسری خوندم می تونین در ادامه مطلب بخوین

مثلا  اومدم برای  جذاب   تر کردن قصه براش به طور عملی تئاتر هم بازی کنم، موقع خوندن این بیت "مامان جونم دندونام    درد میکنه دوباره" ضمن تغییر صدام به یه بچه میمون فسقلی و شیطون دستم رو هم به نشونه ی دندون درد گذاشتم روی لپم، این کار ِ من همان و شروع دردسر همان، حالا مگه این بچه دیگه ول کن بود؟! برای خوندن تمام باقیمونده ی صفحات کتاب با اشاره به دستم و گرفتنش و هل دادنش به سمت صورتم منو مجبور میکرد که دستمو بذارم رو لپمنیشخند

 

این قصه ما  همین جا تموم نشد، یه بار همین کتابشو برده بودم خونه مامانم تا در غیابم باهاش سرگرم بشه، اونجا هم همین داستان رو داشتن باهاش، حالا خوبه قبلا به مامانم اینا تحت عنوان شیرینکاریهاش این ماجرا رو تعریف کرده بودم براشون اگر نه کچلشون میکرد و آخر سر هم نه اونا میفهمیدن این بچه چی میگه و از طرفی این طفلکی هم عصبی میشد،

روزی که خونه ی زن داداشم مونده بود اونجا براش یه کتاب دیگه از سری مامانی و می می نی رو براش میخونده که باز هم همین ماجرا ادامه داشته اما اون بار زن داداشم نمیدونسته چی میگه و چی میخواد برا همین وسط کتاب خوندن بی خیال میشه و میره سراغ یه سرگرمی دیگه، جالبه که موقع خوندن کتاب دیگه ای غیر از "می می نی" ازمون همچین چیزی رو نمیخواد.

 

پی نوشت: خدایا به اندازه ی بزرگی ات و به اندازه رحمت و بخشایشت شکر میگویمت بابت هر چه دارم و ندارم، بابت ِ هرآنچه از داشته هایم میشناسم و نمیشناسم و نیز هرآنچه از نداشته هایم میخواهم و نمیخواهم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

فهیمه
31 شهریور 92 10:58
آخ که چقد خوردنیه این پسرت بخدا


روی هر کدوم از صفاتش که تفاهم نداشته باشیم من و همسرم و خونواده هامون روی این یکی که شما گفتی همه متفق القولیم که خوردنیه و با نمک
مهدیه ( مادر دختری)
31 شهریور 92 11:11
چه بامزه!


الناز مامان آوا
31 شهریور 92 11:45
آخي ناااااااااااااازي

منم واسه آوا كتاباي مي مي ني رو ميخرم به نظر منكه خيلي آموزندست و خيلي هم دوسشون داره



بله خیای کتابهای خوبین، هم قافیه درا و زیباست اشعارش و هم آموزنده
بوس برای آوا جونم
لحظه های من و تو
31 شهریور 92 12:30
جواب سوالتون رو خصوصی گذاشتم




ممنون خانومی


محبوبه
31 شهریور 92 12:59
پي نوشت رو خيلي دوست داشتم.چندبار خوندمش.مرسي بابت متن زيبايي كه گذاشتي

الهييييي…
مي مي ني.
خوب عكس روي جلدش هم لپ به لپ مي ميني دست زده.
منم سري كاملشو براي دخترخاله ام گرفتم
اتفاقا اولين كتابي كه براش گرفتم همين بود
مي مي ني الهي بد نبيني!
شعراش خيلي قشنگه بنظرم.به نسبت كتاباي ديگه
راستي از همين نويسنده سري كتابهاي شيمو هم توي بازار هست.
اونا هم آموزنده هستن.خواستي امتحان كن

لطف داری عزیزم
نه فکر نکنم اثر دیدن عکس روی جلد باشه
اما شاید هم...
اتفاقا تعریف شیمو رو هم شنیدم
ان شاءالله خواهم گرفت براش


لحظه های من و تو
31 شهریور 92 13:31
ای جانم . فکر کنم این کتابها همیشه تو خاطرش بمونه وقتی انقدر دقت داره


شاید....
گل بانو
31 شهریور 92 15:19
معلومه عكس روي جلد كتاب خيلي اموزنده و تاثيرگذار بوده


چرا نمیخواهین باور کنین که اون کارش اثر تی آتر در آوردنهای من بوده نه عکس روی جلد؟!
مرمر مامان محیا
31 شهریور 92 21:15
منم بگیرم برا محیا؟خیلی ب کتاب علاقه نشون نمیده!!!

ماشالا به علیرضا جوووووووووونم.چرا جدیدا ازش عکس نمیذاری




امتحان کن ضرری نداره

یادته گفتم پسری رفته تو کار پل سازی؟ پلها تقلبی از آب دراومدن، شکایت شده ازش الان مدتیه ممنوع التصویره



خودمون که میبینیمش شماها هم که اعتراضی نداشتین گفتم خب مشکلی نیست دیگه بدون تصویر نگارشمونو ادامه میدهیم






شاپرک
31 شهریور 92 23:08
چه جالب انگیز


ریتا
1 مهر 92 8:37
خانومی همه رو خوندم... پسرت دقیقا چند ماهشه؟ پسر من چند روز دیگه به عبارتی 18 مهرماه 18 ماهش تموم میشه... اون عکس پسرته؟ چقدر بزرگه! پسرک من خیلی نی نیه!
خیلی خوشحال شدم با شما آشنا شدم


عزیزم سن دیقش بالای وب نوشته شده
الان حددوا یک سال و دو ماهشه
خدا پسرتو حفظ کنه برات
ممنونم لطف داری
ریتا
1 مهر 92 13:50
خانومی... ممنون میشم اگه رمزتو لطف کنی و گل پسرتو ببینم


خواهش میکنم عزیزم
مامی امیرحسین
3 مهر 92 17:56
ای بابا دست رو دلم نذار خواهر.....
این امیرحسین ما هم تحت یه آموزش غلط که باباش یادش داده (هل دادن کالسکه!!!) دهن مارو سرویس کرده!!!
هر وقت کالسکه میبینه میخواد هلش بده و دیگه توش بند نمیشه! فک کن 1ساعت پا به پای آقا باید کالسکه رو هل بدی


چه بامزه!
پسر ما هم خیلی علاقه داره به هل دادن کالسکش اما تازگیها به نشستن توش بیشتر علاقه مند شده
مرضيه (مامان محمدمهدي)
7 مهر 92 9:13
جالب بود