111 روزگی پسرک
پسر ما سه شنبه 14 آذر ماه، 111 روزه شد....
پنجشنبه ی هفته ی گذشته، 9 آذر ماه، باران، نوه ی عمه ی پسرمون در روزی که اتفاقا اصلا هم بارانی نبود
قدم به دنیا گذاشت. تفاوت سنی باران و پسر ما دقیقا 15 هفته یا همون سه ماه و نیمه. اما پسر ما
ایشالا یک سال از نظر مدرسه ای بزرگتره، چون باران پاییزیه و نیمه دومی. از روز تولد این نی نی تازه وارد
هر وقت حرف از شب بیداری و زردی و مشکلات این چنینی میشد من یاد نوزادی پسرک می افتادم و
ناخود اگاه کلی ذوق میکردم که اون دوره رو سپری کردیم و این روزا داریم از شیرینکاری های پسری کلی
لذت می بریم. گرچه وقتی فکر میکنم میبینم اون موقع هم کم ذوق زده نبودیم و همه ی اعضای
خونواده ی من و همسری در هوا سیر می کردن. جالب اینه که وقتی به عکسهای اون روزای اول
نگاه میکنم تعجب زده میشم که چطور اون نی نی کوچیک و ضعیف و زرد رو با نگاههایی که مثل الان
پر مفهوم نبودن رو دوست داشتیم
تو این مدت من و همسرم همیشه خدا رو شکر می کردیم که پسر ما از اون دسته بچه هایی نبود که
شب و روزشون رو قاطی می کنن، طفلکی نهایتا 2،3شب اونم یکی دو ساعت خوابمونو مختل کرد، البته
بماند که من برای شیر دادن باید هر یک ساعت یک بار بیدار میشدم. همسرم میگه از اونجا که خدا
میدونسته من و شما طاقت بی خوابی نداریم و ممکنه در اثر کم خوابی هنگ کنیم، ازمون امتحان شب
بیداری نگرفته
موضوع جالبتر اینه که پسرک شبا بعد از شیر خوردن معمولا بدون بادگلو زدن می خوابه وخدا را شکر
دلش درد نمیگیره اما اگه در طی روز قبل از باد گلو زدن بخوابه دل درد میگیره، جالبه نه
چند وقتی میشه وقتی دارم با لپ تاپ کار میکنم و پسرک رومیشونم روی پام تا به کارم برسم، زل
می زنه به صفحه LCD و صداش در نمیاد، گاهی هم سعی میکنه خودشو پرت کنه به سمت لپ تاپ تا با
دستاش اونو بگیره، به حرکت دستامون روی کیبورد به دقت نگاه میکنه و اگه دراز کشیده باشه روبروی
لپ تاپ سعی می کنه با دستای کوچولوش با دکمه های کیبورد بازی کنه. تازگی ها موقع غذا خوردن
بدجوری به تک تک لقمه ها و حرکت دستامون و قاشق چنگال نگاه میکنه و به قول همسرم یه جوری
قاشق غذا یا لیوان نوشیدنی رو از مبدا تا مقصد با دقت دنبال می کنه که اشتهامون به کلی
کور میشه
منم یاد گرفتم تصاویر رو میذارم رو حالت اسلاید شو و پسرکو پشت به میز غذا و به سمت لپ تاپ تو بغل
می گیرم و با خیال راحت غذامونو میخوریم
عموی نی نی وقتی از علاقه پسرمون به کامپیوتر خبردارشد ما رو از روزی ترسوند که به مشکل اونا با
پسرشون مبتلا شیم و نتونیم به هیچ نحوی از پشت میز کامپیوتر بلندش کنیم.
از پیشرفتهای آوایی پسرک هم باید بگم علاوه بر اینکه به واژه های آغون و بوبوبو و صدای ب وس ی د ن،
حتی وقتی از روبرو نباشه و فقط صداشونو بشنوه واکنش نشون میده و می خنده ، به تازگی از شنیدن و
دیدن تلفظ دو کلمه «جوجو» و « پیشی» هم به وجد میاد ولبخند می زنه
دوستت دارم ای بهانه ی زندگی ام....