علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 6 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

111 روزگی پسرک

1391/9/18 17:31
نویسنده : mahtab
1,451 بازدید
اشتراک گذاری

پسر ما سه شنبه 14 آذر ماه، 111 روزه شد....

پنجشنبه ی هفته ی گذشته، 9 آذر ماه، باران، نوه ی عمه ی پسرمون در روزی که اتفاقا اصلا هم بارانی نبود

قدم به دنیا گذاشت. تفاوت سنی باران و پسر ما دقیقا 15 هفته یا همون سه ماه و نیمه. اما پسر ما

ایشالا یک سال از نظر مدرسه ای بزرگتره، چون باران پاییزیه و نیمه دومی. از روز تولد این نی نی تازه وارد

هر وقت حرف از شب بیداری و زردی و مشکلات این چنینی میشد من یاد نوزادی پسرک می افتادم و

ناخود اگاه کلی ذوق میکردم که اون دوره رو سپری کردیم و این روزا داریم از شیرینکاری های پسری کلی

 لذت می بریم. گرچه وقتی فکر میکنم میبینم اون موقع هم کم ذوق زده نبودیم و همه ی اعضای

خونواده ی من و همسری در هوا سیر می کردن. جالب اینه که وقتی به عکسهای اون روزای اول

نگاه میکنم تعجب زده میشم که چطور اون نی نی کوچیک و ضعیف و زرد رو با نگاههایی که مثل الان

 پر مفهوم نبودن رو دوست داشتیمچشمک

تو این مدت من و همسرم همیشه خدا رو شکر می کردیم که پسر ما از اون دسته بچه هایی نبود که

شب و روزشون رو قاطی می کنن، طفلکی نهایتا 2،3شب اونم یکی دو ساعت خوابمونو مختل کرد، البته

بماند که من  برای شیر دادن باید هر یک ساعت یک بار بیدار میشدم. همسرم میگه از اونجا که خدا

میدونسته من و شما طاقت بی خوابی نداریم و ممکنه در اثر کم خوابی هنگ کنیم، ازمون امتحان شب

بیداری نگرفتهلبخند

موضوع جالبتر اینه که پسرک شبا بعد از شیر خوردن معمولا بدون بادگلو زدن می خوابه وخدا را شکر

 دلش درد نمیگیره اما اگه در طی روز قبل از باد گلو زدن بخوابه دل درد میگیره،  جالبه نهلبخند

چند وقتی میشه وقتی  دارم با لپ تاپ کار میکنم و پسرک رومیشونم روی پام تا به کارم برسم، زل

می زنه به صفحه LCD و صداش در نمیاد، گاهی هم سعی میکنه خودشو پرت کنه به سمت لپ تاپ تا با

دستاش اونو بگیره،  به حرکت دستامون روی کیبورد به دقت نگاه میکنه و اگه دراز کشیده باشه روبروی

لپ تاپ سعی می کنه با دستای کوچولوش با دکمه های کیبورد بازی کنه. تازگی ها موقع غذا خوردن

بدجوری به تک تک لقمه ها و حرکت دستامون و قاشق چنگال نگاه میکنه و به قول همسرم یه جوری

 قاشق غذا یا لیوان نوشیدنی رو از مبدا تا مقصد با دقت دنبال می کنه که اشتهامون به کلی

کور میشهناراحت

منم یاد گرفتم تصاویر رو میذارم رو حالت اسلاید شو و پسرکو پشت به میز غذا و به سمت لپ تاپ تو بغل

می گیرم و با خیال راحت غذامونو میخوریمهورا

عموی نی نی وقتی از علاقه پسرمون  به کامپیوتر خبردارشد ما رو از روزی ترسوند که به مشکل اونا با

پسرشون مبتلا شیم و نتونیم به هیچ نحوی از پشت میز کامپیوتر بلندش کنیم.

از پیشرفتهای آوایی پسرک هم باید بگم علاوه بر اینکه به واژه های آغون و بوبوبو و صدای ب وس ی د ن،

حتی وقتی از روبرو نباشه و فقط صداشونو بشنوه واکنش نشون میده و می خنده ، به تازگی از شنیدن و

دیدن تلفظ  دو کلمه «جوجو» و « پیشی» هم به وجد میاد ولبخند می زنهبغل

دوستت دارم ای بهانه ی  زندگی ام....

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامی امیرحسین
14 آذر 91 14:58
مامان علیرضا ما عکس می خوایم!!!
راستی دختر عمه امیرحسین هم ایشالا تا 2-3ماه دیگه دنیا می آد و ما می خوایم به هم محرمشون کنیم شما هم راجع بهش فکر کنین خودشون راحت میشن! شما هم مامان دخملی میشی


راستش خیلی با هم مراوده نداریم، اما جالبه پیشنهادتون

مرمر مامان محیا
14 آذر 91 15:24
یعنی میشه ما هم این روزا رو ببینیم؟؟؟
البته خدا رو شکر محیا بعد از چله ش بهتر شد و شبا بین 12تا 2 میخوابه تا فردا ظهرش و هر سه ساعت شیر میخواد.و خب منم راحتتر میخوابم ولی کماکان شبا تک تک موهامو میکنم تا بتونم بخوابونمش.نمیدونم چرا انقد شیر میخوره میخوره تا بیاردش بالا و بعدش بخوابه.انگار میترسه موقع خواب دیگه شیر نداشته باشه.اگه یه لحظه هم دیر بهش شیر برسه جیغایی میزنه بیا به دیدن...کاش بگذره این روزا.

کلی خندیدم از خوندن این نوشته ات عزیزم
نی نیا همینن دیگه، بدون اذیت که نمیشن، چرا فکر میکنی این روزا نمیان؟ به زودی زود شما هم میایی و برای ما تعریف میکنی از شیرینکاریهای محیا خانومت