میلاد ِ ابولائمه
سلام دوستان خوبم
عیدتون مبارک
اومدم تا با یک عالمه ذوق و شوق و هیجان از روز پدر بگم و جشنی که قراره برای پدر ِ خونمون بگیرم که ناگاه دلم گرفت...
تو فکر رفتم که آیا این روز مادر و روز پدری که میگن رو ماها اصلا فهمیدیم یعنی چه؟ حواسمون به اون پدر و مادر اصلی و اول ِ عالم هست یا نه؟ یا نه، فقط رفتیم سراغ ِ خریدن یک هدیه، اونم ناقابل، برای قابل ترینهای زندگیمون و بعدش هم مدام هدایایی که به پدرمادرهامون دادیم و یا به عنوان یک پدر یا مادر از فرزندمون گرفته ایم رو باهم مقایسه کردیم و بادی به غبغبمون انداختیم و بعدش هم رفتیم به سلامت برای تدراک بهتر ِ مراسم ِ سال ِ بعد....؟!
الان به ذهنم رسید که واقعا من برای مولی الموحدین، برای روز ِ میلاد ِ این بزرگوار، چه کاری کرده ام ؟ چه کاری میتونم که بکنم؟! و آیا ایشون اصلا به تدارکی نیاز دارند برای روز میلادشون یا این منم که باید نفس و دلم را برای شیعه ی ایشان بودن تدارک ببینم؟! واااای....لفظ ِ شیعه را برای خودم خیلی سنگین میدونم، لوس بازی نیست این حرفم، واقعا از به زبان آوردنش واهمه دارم وقتی خودم رو و همینطور شیعه ی واقعی رو می شناسم و می دونم که نیستم اونکس که باید....که شاید...و می ترسم از جابجایی یک حرف در این کلمه ی بس عظیم، جابجایی "ع" با "ر"....خدا نکند که اینچنین باشم، باشیم...
اینم از کادوی مشترک ِ من و پسری به پدر خونه که الحق والانصاف پسری خیلی در طبخش بهم کمک کرد، اما از تزیینش اصلا خوشم نیومد، آخه امکانات نبود، وقت محدود بود، بچه اذیت می کرد (همون بهانه های معروف...)
و کادوی آقایون هم که معلومه چیه... حالا ما با یه کم تزیینات و تغییرات همونا رو خدمتش تقدیم میکنیم...
.....
........
..........
............
..............
خوشتون اومد که من مثل بیشتر ِخانمها تنبلی نکردم و براش جوراب نخریدم، و چه تنوعی به خرج دادم ...