علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

مثبت اندیشی های ِ یک مادر

1392/6/24 22:32
نویسنده : mahtab
549 بازدید
اشتراک گذاری

من یک مادر مثبت اندیشم ...

 

- پسرکم خیلی خوش غذا نیست اما با خوردن یکی دو لقمه از هر غذایی با خودم میگم

"خب خوبه همینقدر رو خورد، برای معده ی کوچیک این بچه همین هم خوبهچشمک"

 

- موقع ظرف شستن باید با انواع و اقسام ظروف آشپزخونه و وسایل بازی سرگرمش کنم و باز بعد از مدتی از هر جای خونه که باشه میاد و میاد به پاهام میچسبه و شروع میکنه به غر زدن، اون موقع است که با خودم میگم

"حالا خوبه خودش میاد پیشم بعد گریه میکنه، نه اینکه گریه کنه تا من برم پیشش!نیشخند"

 

- خوابش که میگیره فقط باید با خوردن شیر به خواب بره با خودم فکر میکنم"اگه قرار بود برای به خواب رفتنش کلی راهش ببرم و تکونش بدم چی میشد؟اوه"

 

- بیشتر از اینکه با اسباب بازیهاش بازی کنه دوست داره اسباب و وسایل خونه و کمدها و کشوها رو بریزه بیرون و ریخت و پاش راه بندازه، به خودم دلداری میدم که " به جاش تو اون مدت میتونم به یه کاری برسم" صرفنظر از اینکه بعد از اتمام کارم باید به جمع و جور کردن خرابکاریهای پسری بپردازمچشمک

 

- شبها تو خواب بارها برای خوردن شیر بلند میشه و من با خودم میگم " خوبه بعد از شیر خوردنش دوباره میخوابه، خوبه یه دفعه بیخوابی به سرش نمیزنه و قاطی نمیکنه شب و روز رو و بلند نمیشه برای  بازی و شیطنتنگران"

 

- خونمون همیشه نامرتبه و پر از اسباب بازی های این بچه اما خودمو میزنم به بی خیالی و میگم ...

نه نمیتونم بی خیال باشم و هیچی هم نمیتونم بگم به خودم، آخه... کلی ناراحتم که هر کار میکنم باز هم کلی کار ِ انجام نداده دارم اما... خوشحالم که همسرم و خونواده هامون میفهمن و میدونن و به من هم دلداری میدن که غصه ی کارهاتو نخور، بزرگ کردن بچه کار مهمتریه.

 

 

من یک مادر ِ مثبت اندیشم، مگه نه؟

همه ی مامانها همینطورن، مگه نه؟

باید باشن، مگه نه؟

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

رزماری
24 شهریور 92 8:53
چقدر شما نیمه پر لیوان رو بهتر از نیمه خالی اش می بینی گلم .تبریک بهت میگم


عزیزم من هم زیاد آدم مثبت اندیشی نیستم، ایمن موارد هم از جمله استثنائاتی هستن که تو عالم مادری کسبشون کردم
علامه كوچولو
24 شهریور 92 9:17
نه!
اگه مثبت انديش نبوديم كه خودم به شخصه مطمئنا الان رواني بودم به تمام معنا!چون توو حالت عادي گاهي ادم واقعا كم مياره
چه روزها كه تنهايي نشستم و حتي گريه هم كردم
ولي خب ديگه اخرش به خودم دلداري دادم كه دنياي بچه ها اينطوريه بايد باهاش كنار بيايي مگه خودت چطوري بزرگ شدي؟مثلا غصه بخورم گريه كنم جوش بزنم عصبي بشم خونه تميز ميشه نق نق هاش كم ميشه ظرفهام شسته ميشه ؟
بايد مثبت انديش باشيم وگرنه دو روزه دخلمون مياد


من هم دقیقا عین خودت
فهیمه
24 شهریور 92 10:18
قطعا همینطور و تربیت بچه بزرگترین چیزه
همیشه وقت واسه نظافت و تمیز کاری خونه هست
اما خدا نکنه از تربیت و رسیدن به بچه غافل شه کسی
موفق باشی مامان مثبت اندیش


خدا کنه غافل نشیم، نه از خودمون و نه از بچه
شاپرک
24 شهریور 92 12:42
خوشبحالت که مثبت اندیشی

من اصلا نمیتونم این مدلی باشم

همش در حال حرص خوردن و در نهایت سردردهای شدید




یعنی شما باور میکنی که من حرص نمیخورم و عصبی نمیشم؟

الناز مامان آوا
24 شهریور 92 14:55
اگه مثبت انديش نباشيم كه كارمون زاره

من بيشتر از +انديشي اميدوارم.
اميدوارم آوا بزرگتر شه و شيطنتاش كمتر شه .غذا خوردنش بهتر شه.
وابستگيش كمتر شه.خرابكاريش كمتر شه و .....

من يك مادر اميدوارم.
با اينا زندگيمو سر ميكنم.با اينا خستگيمو در ميكنم

مثبت اندیشی، امیدوار بودن و تحمل داشتن همه و همه از صفاتین که برای ادامه حیات یک مادر لازم و ضرورین

گل بانو
24 شهریور 92 17:01
سلام. خب اينجوري سختي بزرگ كردن بچه برات آسون ميشه. من يه دوره پيشت اموزش ببينم تا وقتي بچه دار شدم دوره ام تكميل شده باشه. شاگرد نميخواي؟


علیک سلام
کم پیدایی گل بانو خانم!
اختیار دارین! شما خودتون استادین
مهدیه ( مادر دختری)
24 شهریور 92 20:02
والا مهتاب جون منم دقیقا همین فکرا رو میکنم. پس منم مثبت اندیشم؟
مثلا فاطمه سادات عادت نداشت شبا از خوا بیدار بشه و شیر بخوره اما چند وقتیه که ساعت 2 یا 3 بیدار میشه و شیر می خواد. منم به خودم میگم حتما بزرگتر شده و نیازش بیشتره! یا اینکه چون ازم دور می خوابه نیاز داره شبی یک بار برم پیشش و بغلش کنم.
چه کنیم این توجیهات مادری رو هم توجیه می کنه!!!


برو خدا رو شکر کن که یک بار میشه!
محبوبه
24 شهریور 92 22:29
Like!

مادر شدن خيلي آدم رو عوض ميكنه.يكيش فكر كنم همين مثبت انديش بودنه

من اولا كه كلافه ميشدم،يه نفس عميق ميكشيدم و به اين فكر ميكردم كه خيليها حسرت داشتن بچه رو دارن.حالا كه خدا يه بچه صحيح و سالم بهم داده،نبايد اينقدر زود از كوره در برم و كم بيارم

خيلي وقتها هم با خودم ميگم اين فسقلي،فرشته ايه كه من خودم زندگيم دعوتش كردم،پس حق ندارم تقصير كم آوردنا و غيره و غيره رو بندازم گردن اون.

و غيره…

خلاصه كه مشغوليم به امورات مادرانه مون.اگه خدا قبول كنه




سلام عزیزم

زیارت قبول و سفر بخیر

همینطوره، اونها که گناهی ندارن، ماییم که کم صبر و تحملیم

اجر ِ پرداختن به امور مادرانه همه مادرها با پرورگار و مورد قبول درگاهش


مرضيه (مامان محمدمهدي)
25 شهریور 92 9:13
عزيزم اگر به قول شما مثبت انديش نباشيم كه اموراتمون نميگذره، پس بايد بي خيالي طي كنيم ديگه
من اوايل خيلي حرص و جوش ميخوردم ولي ديدم با اينكار كه مشكلم حل نميشه، خونم تميز نميشه و ...
پس به اين اميد كه روزي همه چيز به حالت عادي برميگرده، فعلا خودم رو زدم به بي خيالي و يا به قولي مثبت انديشي


به امید یه هوای تازه تر....
به امید همون روزها زنده خواهیم موند...
مرمر مامان محیا
26 شهریور 92 0:38
کاش دغدغه منم بهم ریختگی خونه،و نظم از دست رفته بود
الهام مامان علیرضا
26 شهریور 92 23:24
آفرین بر مادر مثبت اندیش



ممنون از این همه تشویق اما من اونقدر ها هم که فکر میکنین مثبت اندیش نیستم
اما دارم تلاش میکنم که باشم
ساناز
27 شهریور 92 10:47
سلام.واقعا به این نکات نیاز داشتم.ممنون که یاداوری کردی باید در مورد رفتارهای بچه ها مثبت اندیش باشیم.عزیزم من به تجربیاتت خیلی نیاز دارم.



علیک سلام ساناز جونم
هنوز مامان نشدی و اینقدر کم پیدایی؟!
دلم تنگ شده برات چرا آپ نمیکنی؟
از اینکه تجربیات این مدت مادریم میتونه حداقل برای یک نفر مفید باشه خوشحالم
مامانی محمد طاها
30 شهریور 92 13:19
سلام مامانی ای حرف دل منو زدی انگار نوشتن من خیلی ضعیف شده اگه اجازه بدی این مطلبت رو کپی کنم عین حرفهای خودم بود انگار حرف دل خودم



علیک سلام
خواهش میکنم
لحظه های من و تو
31 شهریور 92 13:37
چقدر قشنگ بود مگه نه؟ [شوخی
منم یاد میگیرم


شما استادین
م‍گنولیا
31 شهریور 92 14:00
خوب این مثبت اندیشی که خیلی خوبه. من وقتی خیلی خسته ام دی‍گه مثبت و منفی نداره. یه وقتای گریه ام می گیره.

مگنولیا جان اتفاقا من اصلا آدم مثبت اندیشی نبوده ام و نیستم اما مطالب این پست مجموع معدود مواردی از تلاشهای یک مادره برای مثبت اندیشیدن و مثبت رفتار نمودن اگر نه من هم مثل خودت و خیلی از مادرهای دیگه گاهی راهی جز گریه کردن و غر غر کردن جلوی خودم نمیبینم