علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

واحد ِ مسافت ِ جدید

1392/6/21 14:50
نویسنده : mahtab
361 بازدید
اشتراک گذاری

اولین باری که پسرکمون به عنوان یک مسافر، به تنهایی  کنار دست ِ راننده که باباش باشن نشست روز جمعه 4 مرداد بود که قرار بود پسرمون به مدت چند ساعتی خونه ی بابابزرگش بمونه تا مامانش به کارهای مهمونی شبشون برسه.

عکس العملش به نشستن توی ماشین برای اولین بار بد نبوده، البته همسرم میون راه مجبور شده یک بار ماشینو متوقف کنه تا این وروجکو که داشته از لای کمربند خودشو میاورده بیرون به حالت اولیش برگردونه و صاف بشونش سر ِ جاش.

بعد از اون یکی دو بار دیگه هم این سفرهای درون شهری پدر و پسری ادامه پیدا کرد تا اینکه به پیشنهاد همسرم اول یه کمی به نشستن تو ماشین عادت کنه بعدش بریم سر وقت ِ سفرهای مادر و پسری.

آخه تا اون روز هر وقت من رانندگی میکردم  پسری در حالیکه بغل بقیه بود کلی نا آرومی میکرد و میخواست بیاد بغل من، این شد که تلاش کردیم اول به تنهایی نشستن عادت کنه و بعد هم به دیدن ِ مامانش  به عنوان ِ راننده.

اولین باری رو که من و پسرم تنهایی مسیر خونه مامانم اینا رو تا خونه خودمون اومدیم دقیقا یادم نیست کی بود اما اوائل شهریور ماه بود، اولش اوضاع داشت خوب پیش می رفت و منم کلی ذوق زده شده بودم اما وسطای مسیر یکدفعه زد زیر گریه، و به هیچ صراطی هم مستقیم نبود، انقدر گریه کرد تا بالاخره رسیدیم، آخرش دیگه بچم به هق هق افتاده بود، اما من مجبور بودم در کمال خونسردی رانندگی کنم و ترسیدم وسط راه بایستم بدتر شه و دیگه ازم جدا نشه، این بود که نمیشد کاریش کرد، اون روز خیلی ناراحت شدم، کلی غصه خوردم که چرا براش از اول کار سیت نخریدیم تا زودتر از اینها عادت کنه به نشستن تو ماشینناراحت

اما حالا در کمال ِ ناباوری دو سه باری شده که خودم تنها باهاش رفتم خونه مامان اینا و برگشتملبخند

البته به لطف این که فکر کنم دیگه  الان معرف حضورتون هستنچشمک

 

درضمن از خونه خودمون تا خونه مامانم باید بین راه دو بار ماشینو بزنم کنار و براش replay بکنمش، خیلی جالب بود برام وقتی اولین بار دیدم با خوندن یه بیت مونده به آخر شعر، پسرک داره "اِه آِ ه" میکنه و تبلتو به طرفم میگیره و نشون میده ، شک کردم که آیا واقعا میفهمه شعر داره تموم میشه، وقتی براش دوباره play کردم و اعتراضش تموم شد مطمئن شدم که بله، دست کم گرفته بودمش این گل پسروبغل

خلاصه وقتی رسیدیم خونشون دور سوم شعر هنوز تموم نشده بود، حالا از اینجا میشه نتیجه گرفت که مسافت بین ِخونه ی ما و پدرم دو تا و نصفی حسنی راههچشمک

مدت هر کدومش هم 4/40 دقیقه، میشود به عبارتی 11/40 دقیقه،

مامان و بابا که باشی همه چیزت از جنس ِ بچه ها میشه حتی ریاضیاتی ترین بخش زندگیچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

محبوبه
21 شهریور 92 14:08
اي جااااااانم عليرضا
ماشاله.بله ديگه بچه ها باهوشتر از اوني هستن كه ما فكر ميكنيم.
موفقيت جديدت رو تبريك ميگم مهتاب جون


ممنونم
مامان مینو
21 شهریور 92 15:23
چه جالب مینوی ما هم دقیقا عاشق همین آهنگه و به خصوص توی ماشین باهاش آروم میشه..


چه حسن تصادفی
بعضی اوقات چیزهایی که اصلا فکرشونم نمیکردیم چقدر به دادمون میرسن
مرمر مامان محیا
21 شهریور 92 16:50
وای اتفاقا الناز که به شما پینشنهادش داد منم رفتن دان ش کردم...عاللللللللیییییییییی جواب میده این کلیپه


جدا؟ من که هنوز نگرفتمش
ممنون
علامه کوچولو
21 شهریور 92 21:16
دوتا و نیم حسنی




شاپرک
22 شهریور 92 0:53
چه جالب!!




مرضيه (مامان محمدمهدي)
23 شهریور 92 8:29
ماشاالله به گل پسرمون
پسرك من به جاي ديدن كارتون و كليپ بيشتر گير ميده به وسيله اي كه داره اونا رو پخش ميكنه


ممنون عزیزم
راستش پسر من هم مثل گل پسر شما زیاد به این کلیپها و اهنگها اهمیت نمیده، این یکی هم استثناست، اما خدا رو شکر میکنم که حداقل به یکیشون اهمیت میده
الهام مامان علیرضا
23 شهریور 92 20:50
خصوصی عزیزم.


مامان قندعسل
24 شهریور 92 0:51



لحظه های من و تو
31 شهریور 92 13:39
نشستم دارم وبتو کامل میخونم آخه مدتی نبودم .علتش رو خصوصی برات گذاشتم


ایشالا همیشه خوب و خوش و سلامت باشین گلم