علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

ماه ِ شب ِ قدر

1392/4/19 16:55
نویسنده : mahtab
500 بازدید
اشتراک گذاری

ماه مبارک رمضان هم رسید

با حال و هوای خاص ِ خودش

با سحرهای پر از نوای  دعای سحر و  سفره های  افطار پر از عطر استجابتش

با قرآن تلاوت کردنهای میون روز و دعاهای برخواسته از عمق ِ دلش

با بیدار ماندنهای گاه و بیگاه بعد از سحر تا طلوع آفتابش

با میهمانی رفتنها و میهمانی دادنش

و....

 

با خاطره ی سر رسیدن انتظار اومدن مسافر کوچیکمون

مسافری که امروز فهمیدم از الان به بعد ماه مبارک رمضان بیشتر از هر زمانی و هر چیزی یادآور اومدنشه، مسافری که هدیه ی شب قدره به ما، مسافری که از روز اول ماه رمضان میتونست زمینی شه، روز میلاد امام حسن (ع) منتظرش بودیم، شبهای 23،21،19 رمضان هم همینطور، و میخواستیم به احترام  صاحب اون شبهای عزیز "علی" بنامیمش، و بالاخره بعد از کلی منتظر گذاشتن ما روز 26 رمضان به دنیا اومد،  شب ِ 27 ماه رمضان که به قولی شب ِ قدره و ارزشش از اون سه شب ِ دیگه کمتر نیست و این شد که اسمش شد "علی" رضا .

و امروز در اولین سحر از این ماه عزیز من عجیب یاد سال قبل رو ، عطر انتظارش  رو دلتنگ شده ام، روزهایی که بودن ِ پسرم در نزدیکترین حالت به من برام برکتی عجیب داشت، و حالا دور شدنم از خیلی چیزها رو دارم میذارم به پای ِ بودنش، گریه کردن ها و شیطونی کردنش غافل از اینکه

من خودم رو گم کرده ام،

من فراموش کرده ام که مادری ترک بندگی نیست، ترک عبودیت نیست،

بلکه مادری عبادتیست که تنها با بندگی محض خداوند کامل میشود.

 

خدایا در این ماه ِ عزیز به ما طعم خوش عبادتت را بچشان

و "اللهم عجل لولیک الفرج" را در راس دعاهایمان قرار ده

آاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مهدیه
19 تیر 92 16:56
بازم اشکمونو در آوردی! مخصوصا اونجاش که گفتی پارسال در نزدیکترین حالت به من بود!

منم پارسال با دخترم روزه داری میکردم! یادآوریش اشکمو جاری میکنه! چه توفیقی بود!

ایشالا مارو از دعای خیرت فراموش نکنی!











پس بد شد که!
روز اول ماه رمضان ناراحتتون کردم
راستش من خودم انقدرها هم ناراحت نبودم


رزماری
19 تیر 92 16:57
عجب ! پس آقا علیرضا شب قدر هبوط پیدا کردن . چه پرخیر و برکت.


چه دعای خوبی کردی مهتاب جان .


آمین یا رب العالمین













بله پسر ما هدیه ی شب قدره،

آااامین

مرضیه
19 تیر 92 16:58
التماس دعا در همه لحظه هاي زيباي اين ماه عزيز


محتاجیم به دعا عزیزم
هه هه هه
19 تیر 92 16:58
خودتو کشتی بااین مسافر کوچولوت
انگارتو دنیای خدا فقط تو بچه دار میشی

نه اتفاقا خیلیها به لطف خدا از نعمت مادر شدن برخوردار میشن و من فقط یکی از ناقابلترین ِ اونهام
راستی دوست عزیزم"دلشکسته " جان، اگه اینجا رو میخونی میبینی چه آدمهایی اینجا میان و میرن، آدمهایی که طاقت ِ دیدن محبت ِ یه مادر رو ندارن و دل نوشته هاشو به سخره میگیرن



حالا درسته چشم ناپاک این آدمها به موجودی که تماما پاکیه و هر ناپاکی روش تاثیر میذاره بخوره؟!
لحظه های من و تو
19 تیر 92 17:57






دلشکسته
19 تیر 92 22:13
سلام الان اومدم که به کوچولوت رای بدم دیدم دیگه نیست

بعد این هه هه هه من نیستم واقعا ازچه نشونه ای گفتی منم؟

واقعا.............






انگار خوب نمیخونی:

"راستی دوست عزیزم"دلشکسته " جان، اگه اینجا رو میخونی میبینی چه آدمهایی اینجا میان و میرن"
از خیر مسابقه هم گذشتم

من کی گفتم شما اون اراجیف رو نوشتی؟ من گفتم ببین به استناد اینجور ادمهاست که من رمز دار میذارم بعضی مطالبمو

تو رو خدا یه ذره دقت کن بعد قضاوت فرما


مهدیه
20 تیر 92 0:52
دعوایی برپاشده ها!
این همه آدم برای کوجولوهاشون وبلاگ درست میکنن نمیدونم چرا این هه هه هه گیر داده به شما!


همینو بگو!
شاپرک
21 تیر 92 0:25
التماس دعا خانومی


محتاج به دعاییم عزیزم
مامان آرتین
22 تیر 92 1:37
التماس دعا.
از این آدمهای بیمار تو همه وبلاگها پیدا میشه.اهمیت نده عزیزم.اصلا نظراتش تایید نکن.


محتاجیم به دعا
عزیزم من این جور کامنتها رو مخصوصا تایید میکنم تا این ادمها فکر نکنن جوابی براشون ندارم و یا اینکه حرفشون به جا بوده و جرات نکردم تایید کنم
گل بانو
22 تیر 92 12:14
براتون سلامتي آرزومندم. ما رو هم دعا كنيد مخصوصا با اين حرفا ما هم از خدا يه هديه مثل هديه شما ميخوايم


ممنون عزیزم
ان شاء الله قسمت شما
محبوبه
22 تیر 92 13:45
سلام

پس ني ني شما هم هديه يه شب ويژه است.

واااا؟

چرا گفتم ني ني؟

عليرضا ماشاله مرديه واسه خودش.

منم عاشق رمضونم.اما اينبار از روزه گرفتن محروم.وقتاي افطار و سحر هم كه در حال شير خوردنه و حتي نميشه سحري درست و حسابي به شوهري بدم

كي باشه خوابش يه كم بهتر بشه؟

التماس دعا…






علیک سلام عزیزم

چه عجب از این طرفا؟



نه بابا علیرضا هم هنوز نی نیه، هر وقت رفت برامون نون خرید اونوقت مرد شده



التماس دعا تو سحر و افطار، من هم نمیتونم درست و حسابی از تک روزه دار خونمون پذیرایی کنم

ایشالا به زودی بهتر میشه اوضاع خوابش اما بدون که بچه ها به هر حال تو هر مرحله ای از رشدشون بالاخره یه جوری مامانهاشون رو اذیت میکنن، چاره ای نیست جز صبوری کردن