علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 18 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

بازی وبلاگی

1392/4/1 23:50
نویسنده : mahtab
423 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

به دعوت مهدیه ی  عزیز مامان  فاطمه سادات دعوت شدم به این مسابقه تا به این سوالا پاسخ بدم

منم از سه تا سه تا دیگه از دوستای وبلاگی دعوت میکنم :

 رزماری جون

محبوبه جون

الناز جون


بزرگترین ترس در زندگیت؟

مرگ خودم و عزیزانم 

 اگه 24 ساعت نامرئی می شدی چیکار می کردی؟ 

میرفتم خونه مادر شوهرم ببینم پشت سرم چی میگه؟چشمک

اگه غول چراغ جادو توانایی براوردن یه آرزو بین 5 تا 12 حرف رو داشته باشه اون چیه؟

خوشبختی ِ ابدی

 از میان اسب ، سگ ، گربه ، پلنگ و عقاب کدوم رو دوست داری؟ 

اسب

 کارتون مورد علاقه کودکیت؟

باخانمان یا همون پرین

در پختن چه غذایی تبحر نداری؟ 

کوفته

 اولین واکنش موقع عصبانیت؟

فرو رفتن در خود و گریه

 با مرغ دریا اورانیوم و خسته جمله بساز.

مرغ ِ خسته از اکتشاف اورانیوم بالهایش را  در کنار دریا گشود!

دو بیت شعری که خیلی دوسش داری؟

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم    یا رب مدار کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس      گویی ولی شناسان رفتند از  این ولایت

اگر بخواهی با تونل زمان فقط به یک روز از زندگیت حال، گذشته یا آینده سفر کنی اون روز کدوم؟

روز ظهور امام زمان عج  گرچه به خواستن من نیست خودشون باید بخوان و من باید لیاقت داشته باشم که ندارمناراحت 

 چه رنگی هستی؟ چرا؟  

سبز

شاید چون عاشق گل و گیاه وکوه و دشتم!

 اگر قرار باشه یه روز از ایران بری کدوم کشور رو برا زندگی انتخاب می کنی؟

کانادا

 

بهترین اس ام اس در اینباکس گوشیت؟

فعلا گوشیم پاک پاکه چون ویروسی شده بود و فلشش کردم

گر قرار باشه 3تا از آشناهاتو امشب به مهمونی دعوت کنی اون سه نفر کیان؟

پدر مادر و خواهرم

 اگر قرار بود کسی رو ملاقات کنی؟

اول شخصِ عالم پیامب ر(ص) 

 اگر قرار بود یک کلمه از لغت نامه زندگیت حذف کنی اون یک کلمه چیه؟

غم

اسم دیگه برای وبلاگت؟

روز های زندگی ما

 خودت رو شبیه چه میوه ای میدونی؟

موز

سه خصوصیت اخلاقی بدت؟

زود رنج بودن

دهان بین بودن و

احساساتی بودن

 کاشکی...

تو دنیا بدی وجود نداشت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

محبوبه
31 خرداد 92 16:34
نمرديم و يكي به صورت مستقيم مارو دعوت كرد به بازي!!!
الان فكر نكني نديد بديدمااااا
انجامش ميدم بعد به وبلاگم ميگم بعدا آپ كنه.
براي روزهايي كه وبلاگ هست و من نيستم مثلا


راستش نگران بودم با این حال و روزت دوست نداشته باشی این دعوتو!
پس خوشحالم که خوشحالی
مهدیه
31 خرداد 92 19:00
مهتاب جون احیانا مرغ دریا خسته نشده بود؟؟؟
این خونه ی مادرشوهر رفتنو تقریبا همه ی عروسا در روز نامرئی شدنشون تجربه میکنن!
حتی اگه در ثانیه های آخر روز نامرئی بودنشون مجبوربه رفتن خونه ی مادرشوهر بشن!!
گرچه من هنوز چنین احساسی ندارم ولی ...
همیشه زنده باشی مهتاب جون!


راستش انقدر با عجله نوشتم که اینجوری شد، همسرم که خونه باشه همینه دیگه!
حقیقتشو بخواهی به مادر همسرم نمیاد پشت سرم چیزی بگه اما چون از نامرئی شدن کارکرد دیگه ای به یادم نیومداینو نوشتم
ممنونم

مهدیه
31 خرداد 92 19:04
مهدیه ی عزیزم مامان محیا جان جان؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
حالا خودت بگو راهی داره نکشمت؟؟؟

نه واقعا! راهی نیست برای فروکش کردن خشمت از این کارم جز کشتنم
دیدی لو رفتم که من شما و مرمر رو و نی ین هاتونو به یک اندازه دوست دارم؟

الناز مامان آوا
1 تیر 92 2:06
مرسي مهتاب جون




خواهش میکنم عزیزم
مهدیه
1 تیر 92 9:34
خو حالا که گفتی بخاطر دوست داشتنه قاتی شده بوده نمی کشمت
هر وقت دیدمت خفت میکنممممممممممممممممم!


خب خدا رو شکر
نه دیگه ببخشم و منصرف شو از خفه نمودنم
رزماری
1 تیر 92 9:44
مرسی مهتاب جون.حتماً ادامه میدم


خواهش میکنم گلم
علامه كوچولو
1 تیر 92 12:19
سلام

ننه اون باخانمان بود نه بي خانمان






میبینی تو رو خدا؟!
ظرفیت تو یه روز سه تا پست گذاشتن هم ندارم
فکر کنم یه هف هشت ده تایی غلط ازم گرفتین شما و مهدیه و ...


الهام مامان علیرضا
1 تیر 92 12:55
جالب بود عزیزم