فرشته ها به زمین می آیند...
از حدود ده روز پیش تا حالا که پسرکمون به هر وسیله ی ثابت و متحرک، زنده و غیر زنده برای ایستادن و دست درازی کردن به سوی اشیاء خونه متوسل میشه بار ها و بارها شده که بعد از به خیر گذشتن خطری که در کمینش بوده، هم من و هم همسرم به این نتیجه رسیدیم که تعداد ما دو تا برای مراقبت ازش کمه.
تو این مدت بود که ازخانم ِ همسایه برای اولین بار شنیدم میگفت تا هفت سال هفت تا فرشته مراقب کودک هستن، اولش به نظرم عجیب اومد، این ور اونور کلی سرچ کردم اما چیزی پیدا نکردم، دستم اومد که قدیمی ها هم معتقدن، و ما هم یه جورایی وقتی این همه لطف خدا رو تو این زمین خوردنها و جون سالم به در بردنها دیدیم داریم باور میکنیم، البته به لطف خدا تو دقیقه دقیقه های بودنمون، سالم بودن و زنده بودنمون که مثلا اعتقاد داشتیم، مضافا، به جریان ِ مدد غیبی والدین تو امر بزرگ کردن بچه ها، اونم از نوع نوپاشون، هم داریم معتقد میشیم.
عزیز ِ دل مادر
امروز سی و هشت هفته از با تو بودنمون میگذره،
38 هفته پیش در چنین روزی تو آمدی، و امروز فرشته ها در آسمان چون تو فرشته ای را سخت دلتنگند
از اونجا که عمر دوران جنینیت هم 38 هفته و چهار روز بوده با اجازت از امروز به بعد هفته شماری رو کنار میذاریم، یه مرحله از لوس بازیهامون بالاتر میریم و به این ترتیب به سکوی آقا شدن و بزرگ شدنت نزدیکتر میشیم.
خدایا
به حق ماه ِ عزیز در راهت، چشمان ِ تمام ِ منتظران را به نور دیدگانشان منور ساز
پی نوشت: عنوان و دعای پایانی ایهام دارد.