علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 21 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

یک روز معمولی با تو که خاص ترینی

1392/2/4 8:01
نویسنده : mahtab
511 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها مدام در حال ثبت شیرینکاری هایت هستیم، کارهای جدید و یا صداهای جدید،

اما عزیز دلم میدانم که سالهایی نه چندان دور، دلمان برای نه فقط چنین شیرینیهایی از تو بلکه برای معمولی ترین حالاتت که باز هم بی نظیر و تکرار ناشدنیند  تنگ خواهد شد،

برای بیدار شدن از خوابت که در اکثر مواقع با لبخندی زیبا قرین است،

برای نگاههای پر نفوذ و عمیقت که گویی حرفها در خود نهفته دارد،

برای بازی و شیطنتهایت که گاهی بیش از طاقت و انرژی  ماست،

برای غذا خوردن های پر مشقتت، برای قفل کردن دهان کوچکت و برای باز کردن بیش از اندازه اش برای انچه بیش از حد دوستش میداری،

برای چشمان خمار از خواب اما مشتاق دیدن و کنجکاوی کردنت،

برای لحظات زیبای  خوابیدنت و آرام بودنت،

برای چهار دست و پا رفتن یکی در میانت که گاهی به خزیدن تبدیلش میکنی  تا زودتر به هدف برسی،

 و من خوب میدانم که فردا روزی تجربه ی دقیقه ای از این ساعات معمولی و  نه چندان خاص، برایمان حسرتی بزرگ خواهد بود،

پس امروز را به لذت بردن از با هم بودن خواهیم گذراند و فردا را به او خواهیم سپرد...باشد که خود رنگین کمانی از زیبایی را در آسمان زندگی ما و تمام دوستانمان نقش زند

به لطف خدا، امروز 36 هفته از بودنت در کنار ما میگذرد 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مموی عطربرنج
3 اردیبهشت 92 12:30







بهار
3 اردیبهشت 92 12:33
وااای چقد دوست داشتنی.آدم اینا رو میخونه دلش بچه می خواد یه بجه ی ناز و شیطون.امیدوارم همیشه درکنار هم با شادی زندگی کنید



جالبه بدونی این مطالبی رو که شما رو به داشتن بچه ترغیب کرده کسی نوشته که تا قبل از مادر شدنش نمیتونست حتی یک جمله درباره ی دوست داشتن بچه ها بنویسه
ایشالا هروقت که خیره خدا بهت یه بچه ی ناز و شیطون بده عزیزم، فرق نداره دختر یا پسر


ممنون عزیزم













رزماری
3 اردیبهشت 92 13:10
خدا برات حفظش کنه

ممنون گلم

مامان آوا
3 اردیبهشت 92 22:23
خيلي زيبا نوشتي
انشالله كه هميشه از كنار هم بودن لذت ببريدو شاد باشيد

ممنونم لطف داری عزیزم

مرمر مامان محیا
3 اردیبهشت 92 23:44







مر مر جون نگا کن تو رو خدا ما رو، یک کلمه رد و بدل نکردیم با هم، سال حما سه ی اقتصادیه و حسابی مقتصدانه عمل کردیم








ساناز
4 اردیبهشت 92 15:46
سلام.وای وقتی از کارهای پسرت مینویسی دلم نی نی میخواد

علیک سلام عزیزم
ایشالا هر وقت که وقتشه و به صلاح، خدا بهتون بده

محبوبه
4 اردیبهشت 92 16:58
الهی....
پسر وروجک.
واقعا بچه ها خیلی زود بزرگ میشن و آدم دلش کلی هوای بچگیهاشون رو میکنه با شیرین کاریهاشون و حتی اذیتاشون.
انشاله که همیشه در کنار هم خوشحال باشین .

واقعا هم که دل ادم برای یه روز قبل و کارهای قبلشون تنگ میشه
ممنون گلم

مامی امیرحسین
5 اردیبهشت 92 0:12
ای جان... پس حالا دیگه 4دست و پا هم میره !

ممنونم
بله البته هنوز دستاش قدرت لازمو ندارن و خسته که میشه خودشو پخش میکنه رو زمین

«فائزه»دختردايي دينا
6 اردیبهشت 92 15:25
سلام!مي شه همديگه رو لينك كنيم؟ ممنون مي شم از اين كه از وبلاگ دينا جان بازديد كني و نظر بذاري
مرضيه (مامان محمد مهدي)
7 اردیبهشت 92 10:56
واقعا هم همينطوره
يه روز دلمون براي همه اين روزا تنگ ميشه
حتي دلمون براي اذيت كردناشون هم تنگ ميشه چه برسه براي شيرين كاريهاشون

واقعا

مرمر مامان محیا
7 اردیبهشت 92 17:43
واسه ما که سال حماسه علمیه و کلی کمبود وقتداریم و از طرفی میخوایم به دوستان سری هم زده باشیم... شکلکا بهترین وسیله ن...
دعامون کن خانومی


ان شاءالله موفق و پیروز باشی گلم