خداحافظي باپوشک در آستانه ي هشت سالگي:)
یا متعال در آستانه ی هشت ساله شدن ِ درخت ِ زندگیمون (دیگه از نهال بودن در اومده به گمانم ) در سخت ترین روزهای ِ مادر بودنم تا کنون به سر می برم * . با اینکه این دفعه با کلی مطالعه و تحقیق و موقعیت شناسی و پیش بینی و ...وارد این پروژه شدیم اما تا حالا که نزدیک به هفت روز از پاک بودن ِ پسرمون از رفیق نزدیک به دوسالش میگذره زیاد موفق نبوده ام، نبودیم... البته به نسبت بد هم نبوده اوضاع اما خب من به پیشرفتی بیشتر و سریعتر و بهتر از این امید داشتم. این روزها همه ی فکر و دغدغه ام شده خبرگرفتن از چیزی که اگر قبلا از اهمیتش می شنیدم خندم میگرفت. کمر و پاهام هم درد گرفتن علاوه بر مغزم. کاش مولود فردا به کمکمون بیاد و یه ذره از سختی ا...