علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 4 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

سفر حج، خرداد90

1392/3/20 14:06
نویسنده : mahtab
807 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر سال 89 بود که شماره فیش های حجمون اعلام شد و باید کاروان و تاریخ سفرمونو انتخاب مبکردیم، همسرم رفت دنبال کارا و قرار بود هم ما هم خونوادم به امید خدا عازم این سفر بشیم، اما چون خواهرم در یک اقدام فداکارنه فیششو به من داده بود(من و همسرم فیشهامونو قبلا فروخته بودیم، از طرف محل کار همسرم بهش یه  سهم دادن و من سهمی نداشتم) و نمیتونست خودش بره باید یه جوری برنامه ریزی میکردیم که همه با هم نریم، ما جدا و  مامانم اینا جدا برن، خلاصه تاریخ سفر مامانم اینا شد 2 اریبهشت 90 و برا خودمون 20 خرداد 90، حالا داشته باشین که من از مهر 89 دانشجوی فوق لیسانس شده بودم، امتحانات از 4 تیر شروع میشد و با احتساب حداقل 12 روز طول سفر، تاریخ برگشتمون میشد 1 تیر،

نمیدونم چرا بیشتر اوقات، خوشیها و شادیها باید در پرده ای از نگرانیها و استرسها پیچیده شده باشن، شاید از خصایص دنیاست، میگن فقط نعمات اخروی  و صد البته نعمات بهشتین که به معنای واقعی نعمتن، یعنی مثل نعمتهای دنیایی نسبی، ناکامل و زوال پذیر نیستند.

خلاصه شما نمیدونین تا ما بریم  چند هزار مرتبه با همسرم و خونوادم برنامه ی میهمانی و مراسم بعد از برگشتمونو چک میکردیم و هربار با این جمله که ایشالا برنامه ها به هم نمیخوره و به امتحانم هم میرسم استرس من بیشتر و بیشتر میشد.

همه بهم میگفتن و خودمم میدونستم که نباید نگران باشم چون بعدها دلم میسوزه که چرا به خاطر امتحانام خودمو از لذت سفر محروم کردم اما خب چاره چه بود؟! اون همه درس و یه سفر به اون مهمی که قرار بود تو فرجه ی امتحانات  انجام بشه بالاخره آدمو نگران میکرد.

بالاخره با برنامه ریزی و کمک بقیه همه چیز به خوبی گذشت، تنها چیزی که  الان در خاطرم مونده اینه که چقدر لذتبخش بود این سفر،چقدر دلم میخواست الان دو سال پیش بود، 20 خرداد90،چقدر دلم میخواست دوباره قسمتم بشه، گرچه معتقدیم رفتن ما ایرانیها به عربستان نتیجه ای جز سنگین تر کردن جیب  و ه ا ب ی ت و کمک غیر مستقیم دادن بهشون در ادامه ی قتل و غارت مسلمانان نداره.

 

پی نوشت1: از اونجا که مادر همسرم هم مدتی بود اسمش در اومده بود اما به دلیل پادرد و کمردرد بهتر بود همراه بچه ها شون برن، ما بهشون پیشنهاد کردیم که با ما بیان و نتیجه این شد که سفرمون شد یه سفر سه تایی، که خدا را شکر راضی بودیم و بهمون خوش گذشت. یه همچین عروسیم منچشمک به همسرم گفته بودن اتاق جدا میدن بهمون، مکه اتاقمون جدا بود(البته داخل یک سوئیت) اما مدینه نه.

پی نوشت 2: استارت اولیه ی دعاهای من و همسرم برای داشتن یه بچه ی سالم و صالح تقریبا از این سفر زده شد، تا قبل از این سفر نه من و نه همسرم زیاد نمیتونستیم به این موضوع فکر کنیم چه برسه که در موردش دعا کنیم و با خدا در بارش حرف بزنیم، این موضوع برا هر دومون یه نقطه عطف شده بود چون فکر میکردیم واقعا شبیه معجزست که انگیزه ی بچه دار شدن در هر دو مون به طور همزمان پیدا شده بود اونم تو یه همچین مکانی، اتفاقا همون سال دی ماه بود که...

پی نوشت 3: جشن روز تولد حضرت علی(ع) و روز مرد رو اون سال، مدینه برگزار کردیم.

پی نوشت4: هتل مدینه "قصرالدخیل" و هتل مکه "الرساله" بود.

این عکس که با دوربین خودمون گرفته شده برامون فقط یک عکس نیست، این عکس برای ما یاد آور تمام حس و حالمونه تو این سفر معنوی ارزشمند، جالبه که این عکس پر نور که ظهر هم گرفته شده خیلی خوب  گرمای بیش از حد خرداد ماه اونجا رو  تداعی میکنه، برا همین با اینکه شاید عکسش بیست نباشه اما برای ما یه عالمه ارزش داره و هر بار با دیدنش کلی خاطره برامون زنده میشه، این شد که براتون گذاشتمش اینجا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

شهره
19 خرداد 92 7:45
خوش به حالتون ایشالا همیشه به سفر و زیارت
ولی از این به بعد با علیرضا کوچولو


ممنون
ان شاء الله قسمت شما هم بشه سه نفری

مرضيه (مامان محمدمهدي)
19 خرداد 92 8:50
سلام عزيزم
يادش به خير، الهي دوباره قسمت بشه بريم و همچنين قسمت همه آرزومندان
جالبه كه تاريخچه سفرهاي زيارتيمون شبيه همه
ما هم 9 فروردين 89 با همسرم رفتيم كربلا، البته من 9 فروردين 88 هم با پدر و مادرم رفته بودم(اون موقع مجرد بودم)

علیک سلام
واقعا هم باید گفت یادش بخیر
میگم که ما خیلی تفاهم داریم، اینم یکی دیگش
ایشالا باز هم قسمتتون بشه هم مکه هم کربلا

شاپرک
19 خرداد 92 9:38
خوش به حالتون انشاا.. سفر بعدی سه تایی برید


ممنون
ایشالا قسمت شما هم بشه اونم از نوع سه نفرش

مهدیه
19 خرداد 92 10:36
سلام مهتاب جون
حست رو درک میکنم. البته من این سفر رو تنها و بدون همسرم تو دوران دانشجویی رفته بودم. اون زمان کلا مجرد بودم ولی امیدوارم یه بار هم با همسری و دخملی قسمتم بشه!
یاد اولین سجده روبروی خونه ی خدا، اولین باری که بقیع رو هرچند نصفه و نیمه می دیدم ، لحظه ی محرم شدن و همه ی خاطرات شیرین این سفر رو یکجا برام زنده کردی
خدا خیرت بده و بارها حج قسمتت کنه!

علیک سلام عزیزم
خوش به سعادتت
راست میگی منم لحظه ی اولی که خونه خدا رو دیدم فراموش نمیکنم و بهترین لحظه همون موقع بود و هر بار میرفتم زیارت به یاد اون لحظه حالم عوض میشد
خواهش میکنم عزیزم
ایشالاقسمت شما هم بشه و سه نفری مشرف بشین

مامان جون نی نی
19 خرداد 92 13:56
یادش به خیر الهی که دوباره قسمت بشه بریم
من هم ماه عسلم رو رفتم حج عمره سال 88البته مرداد 88خیلی هم گرم بود ولی خیلی خوب بود
همسرم ولی دوباره رفت ولی اینبار حج تمتع سال89
ان شاا... اینبار حج تمتع بریم

ان شاءالله مجددا قسمتتون بشه و این بار تمتع
البته اگر فیش داشته باشین
چون مدتیه ثبت نام نمیکنن برا نمتع و از طرفی کلی تو نوبتن از جمله مامان من که هنوز تمتع نرفته و ایشالا بتونه بره

گل بانو
19 خرداد 92 14:14
خوش به سعادتت
انشااله دوباره زيارت قسمتت بشه اونم سه نفري اين بار با پسرك

ممنون ان شاء الله قسمت شما

الهام مامان علیرضا
19 خرداد 92 14:28
قبول باشه


ممنون

مينا
19 خرداد 92 15:11
اتفاقا ما هم 15 ارديبهعشت 90 رفتيم عمره..
عالي بود!!

چه جالب!
یعنی تقریبایک ماه قبل از ما
ایشالا دوباره قسمتتون بشه

محبوبه
19 خرداد 92 17:52
خوش به سعادتتون و ایشاله اینبار سه نفری...
چقدر نوع نوشته هات رو دوست دارم مهتاب...خیلی ساده ان و به آدم یه حس عجیبیی میدن.
راستی من اون پست سفر مشهدتون رو یادمه.حتی یادمه نوشتم آخرین سفر دو نفره ما هنم سفر مشهد بوده که دنبالش هم گشتما...ولی پیدا نشد که نشد...
خودت پیداش کردی؟

ممنون عزیزم
لطف عالی مستدام
بله عنوانش همین بود،
نه پیدا نشد
منم تو پست "پست گم شده" دوباره نوشتمش البته به طور خلاصه

مامان قندعسل
20 خرداد 92 0:11
من تا حالا قسمتم نشده ولی اسم نوشتیم انشااله 2 یا3 سال دیگه میریم. چقدر خوب که بهتون خوش گذشته همچنین در کنار مادرشوهر خصوصی داری
رزماری
20 خرداد 92 15:14
ایشالا این بار با علیرضا برین .
واقعاً‌نمی دونم چی بگم .فقط تو فکر رفتم .حس و حالی بهم دست داد ..........

ممنونم
ایشالا قسمت همه ی دوستداران و منتظران

پردیس
20 خرداد 92 15:28
سلام.امسال سال چهارم است برا ختم قرآن در رمضان ثبت نام میکنم .قبلا در چند سایت ثبت نام داشتم .امسال میخوام ثبت نام یک جا و در این وبلاگ باشه تا همه یک جا دور هم جمع بشن
.شما هم بیاید خوشحال میشم
و در صورت تمایل اطلاع رسانی کنید
http://khatmeghoran.parsiblog.com


ممنونم
ان شاء الله

مامان آوا
20 خرداد 92 21:58
چه عكس قشنگي گرفتين

ما هم ثبت نام كرديم نوبتمون سال 94
منم خيلي دوست دارم برم خونه خدا

انشالله كه قسمتمون بشه و زودتر بريم
همينطور قسمت شما

چشمات قشنگ میبینه عزیزم
ایشالا به سلامتی سه نفری میرین و ما رو هم دعا میکنین

برای تو
21 خرداد 92 2:04
اخ که خاطرات سفر رو برام زنده کردی انشالله که قسمت هممون بشه بریم باز


ان شاء الله
زهرامامان مخمدپارسا
21 خرداد 92 19:01
خوشا به سعادت شما.ایشلاه 3 نفری مشرف بشید.هنوز قسمت ما نشده توی نوبتیم.

ممنون
ان شاء الله به زودی

مامان نرگس
22 خرداد 92 9:20
چه عکس زیبایی خدای من میشه دوباره نصیبمون بشه.
منو یاد چند سال پیش سفر حجمون انداخت.
تقبل الله حاج خانم

ممنونم
ان شاء الله