معمای حل نشده ی سن وسال !
حتما همه ی شما این تجربه رو دارید که روز تولدتون هر یک از مهمونها در مورد سنتون یک جور نظر بده؟!
یکی مبگه الان بیست سالت شد دیگه؟ اون یکی میگه، نه، الان دیگه رفته تو بیست یک و و خلاصه شما بسته به اینکه تو اون تولد مجرد هستی یا متاهل، کلا آدمی هستی که دوست داره سنشو بالا ببرن یا نه (البته میدونم اکثر خانمها چه نظری دارن؟!) شروع میکنی به توضیح دادن برای مهمونهای محترم در مورد سن دقیقت
حالا به این جریان، قضیه ی حساب کردن سن این وروجکها رو هم اضافه کنین، اومدیم یه کار فرهنگی کنیم و هر ماه یه تولدکی برای این فسقلی بگیریم، حالا هر بار باید کلی توضیح و تفسیر بیاریم که الان این بچه دقیقا چند ماه و چند وقتشه
تذکر ِ همیشگی من برای حساب سن، اینه که برای مثال وقتی دقیقا شش ماه از تولد پسرمون میگذره، الان شش ماهشه به علاوه ی تعداد روزهایی که از اون روزگذشته نه بیشتر، مثلا اگه الان دقیقا شش ماه و پنج روزشه، نباید بگیم الان هفت ماهشه! البته درسته که بگیم تو هفت ماهگیه اما این دقیق نیست! مثل این میمونه که بچه 11 ماهش باشه و ما بگیم یک سالشه، یا فردای تولد یک سالگیش بگیم دوسالشه یا تو دوسالگیه!
در راستای این مطالب، باید بگم خواهر محترمه و مکرمه ی بنده بعد از خوندن پست "واکسن 6 ماهگی"( بخش داخل پرانتز) مراتب اعتراضشونو نسبت به اشتباه نوشتن سنشون به من اعلام کردند و من هم اطاعت نموده و سنشون رو از 18 به 19 اصلاح نمودم، فروردین 92، 19 ساله میشن و الان 18 سال و 10 ماهشونه،
البته من فکر میکنم کم پیدا میشن خانمهایی که اگه سنشونو کمتر از واقعیت بگیم با آدم دعوا میکنن، مگه نه؟
پی نوشت
1: مثال تولد بیست سالگی رو بر اساس تجربه ی خودم در سال 83 که تولد بیست سالگیم بود و اولین تولد بعد از متاهل شدنم بود براتون نوشتم.
2: مثال تولد شش ماهگی هم بر اساس تولد شش ماهگی این وروجک بود.
3: در ضمن فکر نکنم تولد گرفتن کار فرهنگی حساب شه، محض مزاح عرض کردم.