علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

دعایی برای آسمان ...

1391/9/15 20:26
نویسنده : mahtab
397 بازدید
اشتراک گذاری

سال گذشته دقیقا اول دی ماه بود که نوید اومدن فرشتمون تو آزمایش بارداری بهمون داده شد. یادمه

چندروز بعدش به خاطر پدیده اینورژن،  هوا شدیدا آلوده شده بود و من خیلی دپرس بودم، نه فقط برای

خودمون بلکه بیشترنگران سلامت موجودی بودم که هنوز نمیشناختمش اما به پاک بودن و معصوم بودنش

ایمان داشتم، دعا کردم و خالصانه از خدا خواستم به خاطر این گلهای آسمونی هم که شده بارون

زیباشو ازمون دریغ نکنه، به دعای من که نه اما به دعای یه بنده پاک خدا چند روز بعدش بارندگی شروع

شد و خدا روشکر تا آخر زمستون دیگه مشکل آلودگی پیش نیومد، یا حداقل بحرانی نبود، این ماجرا برای

من که در آغاز راه مادر شدن بودم حسن شروع زیبایی بود و حالا در شروع دومین فصل مادری دوباره دل

آسمان گرفته است اما دریغ از ذره ای اشک،

 مادران و  مادران آینده برای ترکیدن این بغض کهنه دست به دعا بردارید، خدا دست شمایی را که

بهشت وعده گاهتان است خالی برنمی گرداند...

 

پی نوشت:

                و آسمان بارانی شد...

                                                 خدایا شکرت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان یاشار
15 آذر 91 15:58
کاش بباره واقعاً. ما که عادت کردیم. این طفل معصوما چه گناهی دارن آخه

کاش بباره، همینطوره که میگی
دلم خیلی براشون می سوزه، بدیش اینه که هیچ کاری هم ازم بر نمیاد







مرمر مامان محیا
16 آذر 91 11:24
حالا این روزا که هوا آلوده ست همش باید تو خونه باشین؟ حوصله تون سر نمیره؟
بازم خدا رو شکر بارون شد یکم هوا تمیز بشه و نی نی ها رو ببرین بیرون

سلام
هوا که آلوده بود، بابای نی نی هم سرماخورده بود ونمیتونست نی نی رو بغل کنه،من و یه نی نی و یه همسر سرماخورده....حالا فکر کن چه وضعی بود خونه ی ما؟

مامان جون نی نی (سیلوانا جون)
16 آذر 91 21:14
سلام ممنونم از اینکه به من و دختر نازم سر زدید
ممنونم از تذکر به جاتون
نه خواهر اصلا اینطور نیست با افتخار شما رو لینک می کنم

سلام خواهش میکنم عزیزم
باز هم ممنونم

مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
17 آذر 91 15:18
سلام عزیز دلم چرا خودشون قطره چکون دارن ولی از بس این پسر سرتقه یا سرشو میکشه یا همش و ببخشـــــیدا تف میکنه ولی با سورنگ میریزم ته حلقش زیاد متوجه مزه ء دارو ها نمیشه ... کلک میزنم بهـــــــــش
علیرضا جونی رو ببوس

سلام عزیزم
خب پس اینطور؟!
بچه ها همینن دیگه، مخصوصا پسر بچه ها
خدا حفظش کنه این شیطونکو برات
ممنونم،شماهم امیر علی جونو ببوس

مامان نینی
17 آذر 91 19:27
سلام.تم جدید وبلاگت قشنگه.ولی عکس ها حذف شده!!چرا از پسرگلت عکس نمی زاری؟

سلام عزیزم
ممنونم،چشمات قشنگ می بینه، خودم عکسها رو حذف کردم، به دلایلی عکسها رو تو پست رمز دار میذارم، الان تو پست (اولین حضور پسرمان در....) میتونی با وارد کردن رمز عکسشو ببینی گلم