علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 21 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

من نبودم دستم بود...

1392/9/6 6:16
نویسنده : mahtab
1,176 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم این دیگه چه صیغه ایه که وقتی میخواد کاری کنه که در درست یا نادرست بودنش یا ایمن یا خطرناک بودنش شک داره دست ما رو میگیره و به زور هل میده به سمت انجام اون کار؟! مثل ِوقتی که میخواد در ماشین لباسشویی رو براش باز کنیم یا به بخور داغ دست بزنیم.

 

پسرجان ِ ما در مورد اون شعر براش سوء تفاهم پیش اومده...

 

 " من نبودم دست مامان یا بابام بود..." نه مجید جان...

 "من نبودم دستم بود"*

 

*شنیدم اساس این شعر میخواد مسئله اختیار در انسان رو زیر سوال ببره، درست و غلطشو نمیدونم اما پسر ما که هدف اصلیش از جلو انداختن ما به جای خودش قایم نمودن نیت خودش پشت عمل ماست، یه چیزی تو مایه های همون نفی اختیار خودش و تبرئه نمودن ِ  پیشاپیش خودشچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مهدیه ( مادر دختری)
5 آذر 92 9:32
چه بامزه! حتما اگه مشکلی پیش بیاد هم توبیخ تون میکنه که چرا این کار رو انجام دادین!
mahtab
پاسخ
هنوز به توبیخ و مجازات کردن نرسیده بچمون
محبوبه
5 آذر 92 10:28
ما ز وب داران چشم ياري داشتيم خود غلط بود آنچه ميپنداشتيم ببخشيد في البداهه به ذهنم رسيد.البته مال پست بالاييه! در مورد پست حاضر هم …پسري دارين بس زرنگ! كل شعر رو كه بلدي كه همانا شاعر ميفرمايد من نبودم دستم بود تقصير آستينم بود آستين مال كتم بود كتم مال بابام بود در اينجا شاعر پس از طي مراحل فراواني،تقصير رو به صورت غيرمستقيم به گردن بابايش انداخته.ولي گل پسر شما به اين هم قانع نبوده و پا رو فراتر نهاده و به صورت مستقيم از پدر و حتااااااا مادر خودش برلي نيل به اهدافي كه نميخواد مسئوليتش رو بپذيره سود جسته. در اينجاست كه ميگوييم عليرضا جان تپلي خاله ، باريك(همون باريكلا)
mahtab
پاسخ
"میم" بده راست میگیا، آخرش به بابای بیچاره میرسیده حالا از اول برسه چی میشه مگه؟ ممنون از اظهار لطفتون خاله جون راستی "یاران" تو بیت بالا ما که نیستیم؟ ما که همش میاییم شما دوست ندارین دیگه برامون بنویسین؟ افتخار نمیدین
محبوبه
5 آذر 92 10:58
نگو مهتاب جون.من براي پست بالاي شما نظر گذاشتم خودم كه … بعدا ميام و توضيح ميدم فكرم كجاها مشغوله.دوست ندارم بنويسم.تا وقتي كه به يه جاهايي برسم.از نظر فكري منظورمه وگرنه اگه ميگم برميگردم بخاطر گل وجود شماست كه هميشه با نظراتتون كلي خوشحالم ميكنين
mahtab
پاسخ
عزیزم منظورم خودم بود، گفتم نکنه شما هم با اون بیت قصد گله داری؟! امیدوارم اوضاع فکریت هر چه زودتر سر و سامون پیدا کنه و روحیت هم شادتر از قبل بشه من به شخصه در قبال دوستهام چه تو دنیای واقعی چه مجازی خودم رو موظف میدونم اینه که هیچ جوره ول کنت نیستم
ریتا
5 آذر 92 11:34
نه بابا بچه عاقله! میدونه که خودش اوف میشه میخواد شما دست بزنید و از واکنشتون (سوختن) لذت ببره!
mahtab
پاسخ
مرضيه (مامان محمدمهدي)
5 آذر 92 12:04
محمد مهدي هم يه دوره اينجوري بود ولي الان با جسارت كامل كارهاي خطرناكي رو انجام ميده كه مو به تن آدم سيخ ميشه تازه الان وقتي كاري ميكنه كه نبايد انجام ميداده تا ميگيم كي اين كار و كرده يا ميگه بابا يا ميگه دايي
mahtab
پاسخ
پس پسر شما هم؟ چه بامزه! بنده خدا داییش دیگه چه گناهی کرده؟
مامان آرتین
6 آذر 92 1:07
خداحفظش کنه. آخه پسرمون هم باهوشه هم زرنگه.
mahtab
پاسخ
ممنون از دعات عزیزم نظر لطفته
وبلاگچه خاطرات
6 آذر 92 23:57
دقیقا میخواد اطمینان حاصل کنه که اتفاقی براش نمی افته... چون به شماها اعتماد داره
mahtab
پاسخ
بله دقیقا همینطوره که شما میگین، وقتی به چیزی یا کاری اطمینان لازم رو نداره به ما متوسل میشه
بابا
7 آذر 92 9:50
سلام خونه بدون تو صفایی نداره پس کی میایی از سفر یکروزه
mahtab
پاسخ
علیک سلام همسرم بالاخره گاهی این تنها شدن ها لازمه
شهره
8 آذر 92 21:03
سلاااام من چند وقته نبودم و تازه این شیرین زبونی های علیرضا رو خوندم عجب عالمی دارن ابن فسقلی ها قربونش برم معلومه که خیلی با استعداد هست. بووووس
mahtab
پاسخ
علیک سلام خانومی چه عجب از این طرفا؟ خدا نکنه، ممنون لطف داری