از اون پو تا این پو
*مادربزرگش عاشق پولکیه و این علاقه رو پسری هم به ارث برده انگار،
به زبون خودش بهش میگه "پو" میخوای؟
و این وروجک در جواب نه نمیاره،
و هر دوشون کیف میکنن از این بده بستون،
و من خوشحالم که هر دوشون خوشحالن هرچند حین این همه "پو" دادن و "پو" گرفتن فرشهای خونمون هم از چسبناک و کثیف شدن بی نصیب نمیمونن
*به پسری میگم بیا بخواب تا پوشکتو عوض کنم،
میخوابه روی زمین، روی پارچه ی مخصوصش،
به همسرم میگم میشه بی زحمت از بالای کمد یه پوشک بدی ؟
پسری که این روزها گوشش مدام به دهان ماست و شده طوطی¹ خونمون با لحن پرسشانه میگه"پو؟"
و من یکدفعه یاد این حسن تصادف بانمک وخنده دار میفتم و میگم:
اگه مامان جونت بفهمه؟ اون "پو" اینم "پو" ؟
1 : داستان این طوطی رو به زودی رو براتون خواهم گفت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی