8 تا 9 ماهگی پسرک
26 فروردین: دقیقا از فردای 8 ماهگیش بود که با بیرون رفتن باباش از خونه شروع کرد به گریه کردن.
گاهی اوقات که خیلی هم ربطی به بیرون رفتن از خونه نداره د د د د میگه
به گوجه فرنگی و موز علاقه ی عجیبی داره به نحوی که هر چی میخوره انگار سیر نمیشه از خوردنش
هر وقت برای خوابوندنش لالایی میخونم شروع میکنه به صدا در آوردن از خودش و اواز خوندن.
بیشتر ترجیح میده غذا رو با دست بخوره تا با قاشق.
به کارتون و آهنگ زیاد علاقه نداره، چیزایی توجهشو جلب میکنه که اصلا نمیفهمیم از چی اونا خوشش میاد مثل تیتراژ اخبار و یا صحنه ی نماز جماعت و یا شنیدن تلاوت قران
30 فروردین: خونه ی مامان بود که چهار دست و پار فتنش از حالت خزیدن به حالت درست و حسابیش در اومد. البته اوائل سه چهار قدم بیشتر نمیتونست پشت سر هم حرکت کنه.
30 فروردین بود که فهمیدیم عاشق چرخ خیاطیه
از 3 اردیبهشت با اه اه (eh)و اوه اوه تلاش میکنه حرف بزنه.
3 اردیبهشت: از حالت چهار دست و پا میتونه به حالت نشسته در بیاد.
تعجبش رو با (اِ) e e e گفتن نشون میده، مثلا اگه اسباب بازیش از دستش بیفنته تند تند و البته با فاصله های زمانی ثابت میگه e e e
15 اردیبهشت: وقتی گوشی تلفنو جلو گوشش میذارم تند تند میگه ب ب ب د د و فهمیده که باید حرف بزنه.
23 اردیبهشت: پرت کردن اختیاری اشیائ رو یاد گرفته.
24 اردیبهشت: از یک هفته قبل تا حالا حس میکنم گاهی اوقات میخواد بوسمون کنه، صورتشو میذاره رو صورتمون و گاز نمیگیره و گاهی هم فوت میکنه و ما از همینش هم داریم کلی دوق مرگ میشیم.
24 اردیبهشت: برای اولین بار تونست چند ثانیه بدون کمک روی دو تا پاهاش بایسته.
این روزها انقدر ورجه وورجه میکنه که به سختی میشه برای تعویض پوشکش آروم نگهش داشت.
مدتیه که اون بدخوابیهش بهتر شده و چند باری پیش بقیه از جمله مامان و خواهرم خوابیده که این مسئله برام خوشحال کننده ترین موضوع این ماهشه. (یه بار وقتی زیر سرم بودم و دو سه بار هم وقتی با همسری رفته بودیم بیرون خوابیده بود و من هر بار کلی ذوق زده میشدم)
الان مدتیه که هر وقت سرحال باشه کل خونه رو چهار دست و پا میره و وجب میکنه، اما خدا نکنه بد عنق و بد اخلاق باشه که اون وقت باید همش کنارش بشینیم و یا بغلش کنیم، کلا نباید تنها باشه، تو هر اتاقی که باشیم تندی راه میفته و پشت سرمون میاد .
انگار از رد شدن از روی موانع بیشتر از حرکت روی زمین صاف لذت میبره، اگه چیزی سر راهش باشه ترجیح میده به جای دور زدن و رد شدن از کنارش حتما از روی خود اون شیء رد بشه حالا هر قدر هم که به زحمت بیفته مهم نیست.
اگه چیزی دستش باشه و بهش بگیم بده من، یاد گرفته که دستشو دراز کنه و بهمون بده. نون و یا خوردنیهاشو هم به سمت دهانمون میبره البته اگه بهش بگیم و دهانمونو باز کنیم.
دیگه زیاد تو روروک بودنو دوست نداره و ترجیح میده رو زمین و با پاهای خودش راه بره .
از وسایل آشپزخونه بیشتر از اسباب بازیهاش خوشش میاد.
از همه چیز از جمله من و باباش بالا میره و کلا مصرف انرژیش بینهایت بالاست
موندیم که با این همه تقلا بدن درد نمیگیره این وروجک؟!
خدایا به اندازه ی بزرگیت شکر