علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 4 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

سه گانه های خنده دار - گوجه، فوت کردن و ...

1393/3/12 12:43
نویسنده : mahtab
277 بازدید
اشتراک گذاری

-عاشق گوجست، از اول بود، از وقتی کباب شناس شد تا حرف کباب میشد اول میگفت "دوجه" و بعد میگفت "دبا"

و از وقتی که بازی نون بیار کباب ببر رو یاد گرفت به این بازی  میگه "نون ، دوجه، دبا"   ( و آوردن نون در ابتدای جمله نشون میده هنوز نون رو بیشتر از هر چیزی دوست داره)خوشمزه

 

- از وقتی فوت کردن رو بهش یاد دادیم (که فکر کنم از یک سالگی به بعد دیگه در ذهنش نهادینه شد) تا همین حالا  تنها کاری که  برای فوت کردن میکنه تلفظ کلمه ی "فوت" ه ، اون هم با آب و تاب فراوون، تا  خود  ِ کلمه ی فوت همراه تولید مقادیر متنابهی آب به جای تولید فوت ِ واقعی به  دادش برسه و بتونه شمع رو خامشو کنه...خنده

 

-از اونجا که خیلی سخت سلیقست در غذا خوردن خیلی پیش میاد که بخواد لقمه ی غذا رو از دهانش بیرون بده، بهش یاد دادیم دستش رو بذاره زیر دهانش و لقمه رو دربیاره، روز اول وقتی مثلا یادش دادیم و مثلا یاد گرفت با اینکه لقمه رو داده بود بیرون دیدم ابراز علاقه کرد که  دوباره بهش غذا بدیم، خوشحال شدیم اما غافل بودیم که آقا میخواد به طور عملی امتحان ِ  آموزشی رو که براش داشتیم بهمون پس بده...خندونک

 

-

پسندها (2)

نظرات (8)

محبوبه
12 خرداد 93 13:38
عجب! درست برعکس پسری ما... از همون روز اول از گوجه بدش میومد و هنوز هم همون طوره.جالب اینه که آلوچه به اون ترشی رو میخوره بعد به گوجه میگه ایش! امیرمهدی بسیار بچه بی استعدادی هست.هرکاری میکنم فوت کردن یاد نمیگیره.فکر کنم شمع تولدش رو خودم باید براش فوت کنم. غذا خوردنش هم به سبک پسر ماست.غذا که میخوره یه بار لقمه اول رو میده بیرون بینه دقیقا چی بهش دادیم بعد شروع میکنه به خوردن....
mahtab
پاسخ
بچه ها هرکدوم يه جورن الان به نظرت پسر من بااستعداده؟فوت کردن بلد نيست که...فقط ميگه فوت...و ما فوت ميکنيم تا ضايع نشه و شمع خاموش شه آخه عاشق شمعه و هرازگاهي دستور ميده شمع بياريم براش
الهه مامان سلما
13 خرداد 93 0:18
سلما هم فوت کردن رو از فردای روز تولدش یاد گرفت!!! فک کنم بهش برخورده بود، سه بار براش شمع روشن کردیم ، و هرسه بار دختر عموش ، شمع شو، فوت کرد... خداحفظ کنه پسریه دبا و دوجه خورتونو!!!! ای جانم شیرین زبون..
mahtab
پاسخ
گفتي دخترعموش به جاش فوت کرده سه بار ياد يک قسمت از ساختمان پزشکان افتادم که تو تولد نازنين همش خانم شيرزاد شمعو فوت ميکرد و ميگفت من تا شمع ميبينم هول ميشم يادم ميره تولد خودم نيست
محبوبه
13 خرداد 93 8:00
ميشه اون نظر بالا رو پاك كني؟ من تيك خصوصيش رو يادم رفته بوده بزنم انگار
mahtab
پاسخ
همون که تاييد نشده ديگه، درسته؟ نگران نباش حواسم بود
مامان طاها
13 خرداد 93 8:04
ا یه بازی جدید برای طاها یادم انداختی. خدا پسری رو حفظ کنه
mahtab
پاسخ
شمع بازي رو ميگي؟راستي رفتن تو چمدون هم براش جالبه، شايد طاها هم بپسنده ممنون، به همچنين
رزماری
13 خرداد 93 8:45
ای جانم ، قربون دوجه گفتنش . خانم حواست باشه پسر شما یه بازی قدیمی که همه ماها باهاش نوستالژی داریم رو داره تحریف می کنه .نون بیار کباب ببر شده نوو دوجه دبا ؟؟؟ آخه این انصافه؟
mahtab
پاسخ
رزي جان حتما باهاش صحبت ميکنم قول ميده ديگه تکرار نکنه
افسانه
13 خرداد 93 9:08
واي پسر من هم عاشق نونه... البته كلا غذا خور نيست!
mahtab
پاسخ
عین پسر من هنوز شبیه همن، نه؟!
ساناز
13 خرداد 93 9:34
سلام.احوال شما؟این خاطراتت باحال بود مخصوصا قسمت دوجه گفتنش
mahtab
پاسخ
سلام ممنون، زنده ایم لطف داری گلم
محبوبه
13 خرداد 93 16:51
آخه حواست نبوده و تاييدش كردي
mahtab
پاسخ
واااي شرمنذه من تو مديريت وبلاگم چکش کردم فکر کردم تاييد نشدست ...الان رفتم تو وبلاگ ديدم تاييد شده و...شرمنده