سه گانه های خنده دار - گوجه، فوت کردن و ...
-عاشق گوجست، از اول بود، از وقتی کباب شناس شد تا حرف کباب میشد اول میگفت "دوجه" و بعد میگفت "دبا"
و از وقتی که بازی نون بیار کباب ببر رو یاد گرفت به این بازی میگه "نون ، دوجه، دبا" ( و آوردن نون در ابتدای جمله نشون میده هنوز نون رو بیشتر از هر چیزی دوست داره)
- از وقتی فوت کردن رو بهش یاد دادیم (که فکر کنم از یک سالگی به بعد دیگه در ذهنش نهادینه شد) تا همین حالا تنها کاری که برای فوت کردن میکنه تلفظ کلمه ی "فوت" ه ، اون هم با آب و تاب فراوون، تا خود ِ کلمه ی فوت همراه تولید مقادیر متنابهی آب به جای تولید فوت ِ واقعی به دادش برسه و بتونه شمع رو خامشو کنه...
-از اونجا که خیلی سخت سلیقست در غذا خوردن خیلی پیش میاد که بخواد لقمه ی غذا رو از دهانش بیرون بده، بهش یاد دادیم دستش رو بذاره زیر دهانش و لقمه رو دربیاره، روز اول وقتی مثلا یادش دادیم و مثلا یاد گرفت با اینکه لقمه رو داده بود بیرون دیدم ابراز علاقه کرد که دوباره بهش غذا بدیم، خوشحال شدیم اما غافل بودیم که آقا میخواد به طور عملی امتحان ِ آموزشی رو که براش داشتیم بهمون پس بده...
-