علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

ببخش که...

1392/10/23 7:51
نویسنده : mahtab
347 بازدید
اشتراک گذاری

ببخش که گاهی اوقات یک چیزی میگی و ما نمیفهمیم چی گفتی و دوباره میپرسیم و دوباره همونو تکرار میکنی و دوباره نمیفهمیم و با ناامیدی به تکنیک پرت نمودن حواست متوسل میشویم اما تو با نگاهی پر از امید و انرژی یک بار دیگه همون کلمه ی آشنا برای خودت اما غریب برای ما رو تلفظ میکنی بلکه بتونی این بار منظورتو بهمون بفهمونی اما حیف که اون چه با دهان و زبان کوچکت تولید میشه  فرسنگها از ما و ذهن ما و زبان ما فاصله داره،

چه بد حالیه اون موقع که امیدت نا امید میشه پسرکم،

چه عذاب وجدانی میاد سراغ آدم وقتی یه سری از حرفهاتو نمیفهمم عزیزکم ،

کاش زودتر واژه هاتو با ما یکسان سازی کنی عشق  ِکوچکم،

 

امیدوارم امیدت هیچوقت از اونی که بیشتر از من دوستت داره، اونی که از رگ گردن بهت نزدیکتره قطع نشه.

 

پی نوشت1:این اتفاق همین دیروز افتاد، نگین "تو دیگه چقدر لوسی ؟!"، واقعا یه حال بدی بود، تو چهرش حالت التماس بود برای فهموندن حرفش اما من چطور در حال رانندگی و با وجود این همه موضوعی که میتونن سوژه ای باشن برای ذهن پسرک میتونستم منظورشو بفهمم؟!

پی نوشت2:به عنوان پست ایراد نگیرین لطفا، خودم میدونم خیلی فانتزی و متریالیستیه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مرضيه (مامان محمدمهدي)
23 دی 92 9:09
مي فهمم عزيزم طفلي ها كلي تلاش مي كنن ولي ما خدائيش عجب همتي دارن، اگر ما دوبار يه حرف رو بزنيم سريع دادمون در مياد، اما اين طفلاي معصوم تمام سعيشونو مي كنن منم گاهي خيلي ناراحت ميشم كه نميتونم منظور پسري رو بفهمم، به خصوص مواقعي كه خواسته اي داره و نمي تونه بگه
mahtab
پاسخ
واقعا همینطوره وقتی شدیدا میخوان متوجه متظورشون بشیم و کاری براشون انجام بدیم یا چیزی بهشون بدیم از همه وخیم تره
ریتا
23 دی 92 9:15
بگو: آره و همون کلمه رو دوباره خودت تکرار کن دیگه ناراحت نمیشه! فکر میکنه که متوجه شدی!
mahtab
پاسخ
جالب بود ایدت! البته خودم هم این کارو کردم، اما نه که خودم میدونم که نفهمیدم انگار همش فکر میکنم اونم متوجه بازی کردنم میشه،خلاصه نمیتونم نقش بازی کنم
معصومه
23 دی 92 9:27
سلام دوست عزیز حست در این مواقع رو کاملاً درک می کنم! اصلا هم لوس نیست! من هم این روزها گاهی دچار چنین موقعیتهایی می شم. فکر کنم پسر شما میانگین سن دختر و پسر من رو داره! دختر من مهر 90 و پسرم اسفند 91 به دنیا اومده ببخشید دیر پاسخ دادم. واقعاً وقتم محدوده اما از آشناییتون خوشبختم و امیدوارم در امر خطیر مادری موفق باشید
mahtab
پاسخ
سلام دوست خوبم منت گذاشتین بر سر من که اومدین بازدیدمون حساب کردم دیدم دقیقا میانگین سن دختر ناز و گل پسرتون میشه سن پسر ما خدا حفظشون کنه براتون ممنون از دعای زیباتون
ساناز
23 دی 92 9:38
سلام خانمی.من این حستو درک میکنم واقعا خیلی سخته وقتی نتونی حرف کوچولوتو بفهمی.مهتاب جون همیشه با خوندن نوشته هات احساس خوبی بهم دست میده مخصوصا این روزها چون تصور اینکه یه روزی منم این اتفاقات برام می افته برام لذت بخشه و امیدوار کننده
mahtab
پاسخ
سلام عزیزم خوشحالم که خوندن نوشته های من احساس خوبی بهت میده عزیزم ان شاء الله به زودی با تمام این حس و حالها اشنا خواهی شد
مرمر مامان محیا
23 دی 92 12:10
اصلنم فانتزی نبود...منم این مشکلو دارم...اما با دقت بیشتر سعی میکنم متوجه بشم. مثلا بعضی وقتا ک نمیفهمم بهش میگم دستمو بگیر و ببر پیشش تا ببینم چی میخواد
mahtab
پاسخ
منم اتفاقا هم سعی میکنم و هم از تکنیک نشون دادن منظورش با رفتن به سمت هدفش استفاده میکنم اما گاهی پیش میاد که هیچکدومش جواب نمیده
مامان محمدپارسا
23 دی 92 14:24
الهی کوچولوی خاله! میدونم چه تلاشی می کنه منظورشو بفهمونه پسرما هم اگه کیفش کوک باشه میاد روبروم می ایسته توی چشمم نگاه می کنه حرف می زنه.یه کیفی می کنم من. منم تاییدش می کنم.فکر کنم چند ماه دیگه مثل شما بشیم.البته پسرما عجوله و زود عصبانی میشه.
mahtab
پاسخ
چه کیفی داره! خدا حفظش کنه این عجول بودن و عصبانیتشون عادیه، فقط درجه و شدتش تو بچه های مختلف متفاوته
الهام(مامان اميرحسين)
23 دی 92 17:02
همين كه خودت گفتي: چه لوسين شما؟! شايدم خيلي رمانتييييييييييييييييييييييك!
mahtab
پاسخ
مامان فاطمه جـونی
23 دی 92 17:22
مامانی من واسه پست چتر و باران نظر دادمپس کوش؟؟؟؟؟ شما که هنوز ما رو لینک نکردی سر بزن بهمون
mahtab
پاسخ
باید باشه، بذار همه رو تایید کنم عزیزم هنوز وقت نکردم، به روی چشم
منم لیلی
23 دی 92 17:44
خیلی هم عاااااااااااالی نوشتی. من کاااااااملا درکت می کنم. منم بودم کللللی عذاب وجدان می گرفتم. برادرمو یادمه که همینجوری می شد همیشه وقتی کوچیک بود
mahtab
پاسخ
ممنون که درکم کردی ناااازی، پس شماهم تجربه کردی
رزماری
24 دی 92 12:50
وای خدا چقد سخته ، راست میگی واقعاً چه حس غریبیه .که اون میگه و منظورش رو نمی تونه برسونه . اما بخش جالب حرف زدن بچه ها همین جاهاست . بعد که بزرگتر شد و عین بزرگترها حرف زد دیگه یکنواخت بشه
mahtab
پاسخ
بله واقعا، وقتی مثل ما حرف بزنن دیگه انقدر جالب نیست وااای که نمیدونی چه مزه ای داره وقتی بهشون یک کلمه ای یاد میدیم و اونها تلاش میکنن تولیدش کنن دیروز "باباجون" گفتن رو یاد گرفت (البته با یه کم اغماض)