علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

آسمان رابه زمين دوختن

1393/5/19 8:35
نویسنده : mahtab
494 بازدید
اشتراک گذاری

ياقادر       

 

 يکي از راهکارهاي ابتکاري ِ مادرانه ي من در آروم کردن پسري و پرت کردن حواسش و فراموش کردن غرغر و گريه ي ناشي از خواستن چيزي که نبايد و يابهانه گيري قبل از خوابش ....اينه که با سرعت نور براش قصه اي ساختگي تعريف کنم، آسمونو به زمين بدوزم و حسابي حرافي کنم و... به نحوي که گاهي خودم هم نفهمم چي ميگم...قصه هايي که خيلي اوقات نه سر دارن نه ته....بي مفهومن و بي مزه اما کاملا جذب کننده ي  حواس...نمونه اش چهارشنبه تو ماشين موقع رانندگي ...نتيجه اش هم شد بي خيال شدن پسري  از بهونه گرفتن قبل خواب و به خواب رفتنش و البته کف نمودن دهان خودم

 

پي نوشت:کتاب مادرکافي رو خريدم...امروز ديدم توش نوشته قصه گفتن و درآغوش کشيدن بچه ها در آروم کردنشون خيلي موثره...

اضافه نوشت:از چهارشنبه خط تلفنمون قطع شده بود و درپيش اينترنتمون، اين پست رو با گوشي و نت اون نوشتم. به قول همسرم حکايتم حکايت معتادانيه که فعلا درحال مصرف آمفتامين هستنچشمک

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مریم مامان آیدین
19 مرداد 93 12:57
مهتاب جونم سلام آره خانومی این هنر داستان سرایی و آسمون ریسمون بافتن واقعا عالیه.... و من بعد چند بار که دیگه نمیدونستم چی براش بگم متوجه شدم اینکه همه اتفاقات خودش رو از صبح که بیدار شد تا شب که میخوابه براش تعریف کنم هم ذهنم خسته نمیشه و هم خودش بیشتر ازینکه قهرمان یه داستانیه لذت میبره... و جالب اینه که جاهایی که من یادم بره یاداوری میکنه و در حین داستان کارای خوبش رو تشویق و بدش رو ندیده میگیرم تا بدونه کجاها اشتباه کرده و کجا جای تشکر داره...
mahtab
پاسخ
خيلي پيشنهاد خوبيه...البته منم کم و بيش ازسيستم تحسين و تنبيه کارهاش درقالب قصه استفاده ميکردم امروز کلي وقت براش قصه ي خودش رو گفتم به پيشنهاد شما
ساناز(خاطرات ما تا امروز)
19 مرداد 93 13:29
سلام.خدا بهت صبر بده و بتونی داستانهای متعددی پیدا کنی و بگی.اما خوبه براش کتاب بخونی چون باعث میشه خودشم به خوندن کتاب علاقه پیدا کنه
mahtab
پاسخ
سلام عزيزم کتاب که خيلي داره و خيلي هم ميخونيم براش...اين داستان سرايي ها مربوط به زمانيه که اون قصه ها فايده ندارن براش و براش اثربخش نيستن يا اونا ده بار خونده شدن و از فرط تکراري شدنشون به اينها پناه ميبرم
الهه مامان سلما
20 مرداد 93 1:40
عالی بود...آفرین، خدا خلاق کنه ذهنامونو...واسه یه عالمه بداهه گویی
mahtab
پاسخ
ان شاالله....ذهنامونو خلاق کنه و چونه هامونو قوي
مامان محمد مهدي (مرضيه)
20 مرداد 93 8:58
من و مامانم هم تو خونه كلي براش از اين قصه ها مي گيم: قصه بابايي،‌قصه ماماني، داداشي، دايي، مامان، بابا و ... و هر كدوم رو با كلي آب و تاب... و موافقم كه واقعا نتيجه ميده
mahtab
پاسخ
آب و تابش جالبه....گاهي خودم خندم ميگيره از بزرگ کردن کارهاي معمولي و روزمره....اما براشون خيلي جذابه همونها
ترنج
20 مرداد 93 10:24
رادمهر هم گاهي با اين روش اروم ميشه اما گاهي هم نه اونقدر غر ميزنه و هبونه ميگيره تا بتونه چيزي را كه ميخواد بدست بياره
mahtab
پاسخ
بله کاملا بستگی به حال خودشون داره
رزماری
20 مرداد 93 12:14
واقعاً خلاقیت میخواد ها ، اینجور قصه گویی ها . دلم برا خودم میسوزه ، فی البداهه گویی ام الآن ضعیفه .شاید بعد ها به اقتضای موقعیتش منم عین شما قصه های بی سر و ته یاد بگیرم که تعریف کنم ببین من دارم ریز ریز تجربه های شما رو جمع می کنما .
mahtab
پاسخ
این خلاقیت با به دنیا اومدن نی نی در بدنت ایجاد میشهمثل بافی هورمونهای مادری و رفته رفته بسته به نیازت تغییر می کنه و پیشرفته میشه مطمئن باش...نگران هم نباش اصلا...منم قبلا بلد نبودم...البته همچین چیز خاصی هم نیست...حرافی و خذعوال گویی که هنر نیست
مامان زکریا
28 مرداد 93 7:55
با این روش بسیاااااااااااااااااار موافقم تاثیرش عجیب و غریبه در آروم کردن بچه بچه های قبل از 2 سال به شدت به این روش علاقه دارن یادمه هروقت شروع می کردم به قصه تعریف کردن در شرایط بحرانی برای ساکت کردن پسرم بعدش که تموم میشد همسرم از خنده ضعف می رفت و میگفت: ای کاش صداتو ضبط کنم سری دیگه ببینی چیییییییییییییییییییییییی گفتی!!!!!!!!!!!
mahtab
پاسخ
منم یادمه خواهرم که کوچیک بود یا برادرزاده هام وقتی مامانم براشون قصه میگفت و در شرف خوابش بردن بود بچه ها درحالی که همچنان بیدار بودن قهقهه زنان اشتباهات کلامی ِ در اثر چرت زدن مامان رو اصلاح می کردن