سه گانه های خنده دار (قاطی نمودن های ِ پسر ِ ما)
يالطيف
کيوي رو خیلی وقته ميشناسه، به گمانم از عید به این طرف، اما نميدونم چرا از وقتی ملون و طالبی به بازار اومدن به اونها هم می گفت کیوي، چه شباهتی دارن نمی دونم؟! بهش ياد داديم درستشو، چندروز بعد داشتم بهش کيوي مي دادم که ديدم بهش ميگه " مه يو" يعني ملون، حالا بیا و درستش کن
از زمستون که برف ديده بود يادگرفته بود برف چیه و ...، البته فقط فکر می کردیم یاد گرفته، چون وقتی تو آسمون بوديم و از پنجره ابرها رو دید شروع کرد به " بف، بف" گفتن
تو روزهای سرماخوردگی روزهای اخیر براش هندوانه خریدیم، میوه ی محبوبش رو، یک بار خواستم بهش بدم بخوره دیدیم سرده و ممکنه گلوش رو بدتر کنه، به پیشنهاد همسرم جند ثانیه ای گذاشتمش تو ماکروفر، فرداش که دوباره خواستم بهش هندوانه بدم دیدم خودش به ماکروفر اشاره می کنه و می گه "دا" ، حالا چطور باید گفت که هندوانه رو نباید داغ کرد، خدا می دونه...