یک پست تصویری خصوصی
عکسها حذف شدند
از یکی دو هفته قبل از اتمام سه ماهگی پسرم تلاش میکرد تا اشیا رو دستش بگیره،
اولین چیزی که به دستش گرفت این جغجغه بود، از تمرکزی که کرده معلومه تازه کاره
ازقبل از دو ماهگی پسرم، کتابهای تقویت هوش نوزاد رو بهش نشون میدادیم، بعد از مدتی شروع کرد به
گرفتن برگه های کتاب و سرگرم شدن با اونا، این شد که مجله های خونده شده رو جلوش میذاشتیم،
حالا مدتیست پسرم هم عکسای مجله رو میبینه و هم اونا رو مچاله و پاره میکنه
پوشوندن این لباس که هنوز براش بزرگه از کارهای خاله خانمشه که هروقت میاد اینجا پروژه پرو لباس
پیاده میکنه رو این پسر بیچاره ی ما
16 دی روز تولدم بود، با جشن تولدی کم نظیر و هدیه ای بی نظیر، امسال، بهترین و زیباترین هدیه ی تولد
عمرم را در کنار خود داشتم
روز 14 دی وقتی پسرم رو روی پاهام گذاشته بودم تا بخوابه، ناگهان در کمال ناباوری دیدم سرش رو از
روی متکا بلند کرد و نیم خیز شد تا پستونکش رو که کناردستش افتاده بود برداره، جالب اینکه اون موقع
در حال فیلم گرفتن از صدای پوف ایجاد کردن و حباب ساختنش بودم و این شد که این حرکتش ناخواسته
ثبت شد
امروز 17 دی، تونست درحالیکه کاملا طاق باز روی زمین خوابیده بود برگرده و دمر بشه، البته چند وقتی
در حال تمرین غلت زدن بود، اگر کمی متمایل به پهلو خوابیده بود بر میگشت اما امروز این حرکتو کامل
کرد.
چند وقتی میشه که وقتی خودش روی زمین ایستاده و من دور شکمش رو میگیرم و مراقبشم، برای
برداشتن اسباب بازی یا هرچیزی که جلوشه تا جاییکه میتونه خم میشه و سعی میکنه اونو بگیره، مثل
همین الان که من دارم تند تند مینویسم و اونم بیشتر از 90 درجه خم شده تا از روی زمین کنترلو برداره
(البته بگم من الان نشستم روی زمین)
الهی خدا نی نی همه ی مادر و پدر ها رو براشون نگهداره و هر کسی در انتظار مادر و پدر شدن هست
رو به این آرزوی زیبا برسونه
راستی قراره از این به بعد پستهای خصوصی رو بعد از چندروز پاک کنم، زیاد جالب نیست یه وب رو باز
کنی و پست خصوصی توش ببینی، تا جاییکه مجبور نشم پست خصوصی نمیذارم، عکسها خصوصیه که
اونا رو هم وقتی همه ی دوستام دیدن پاکشون میکنم
نوشته شده در 19دی 91