علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 16 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

یک پست تصویری خصوصی

1391/10/20 9:49
نویسنده : mahtab
502 بازدید
اشتراک گذاری

 عکسها حذف شدند

از یکی دو هفته قبل از اتمام سه ماهگی پسرم تلاش میکرد تا اشیا رو  دستش بگیره،

 اولین چیزی که به دستش گرفت این جغجغه بود، از تمرکزی که کرده معلومه تازه کارهچشمک

ازقبل از دو ماهگی پسرم، کتابهای تقویت هوش نوزاد رو بهش نشون میدادیم، بعد از مدتی شروع کرد به

گرفتن برگه های کتاب و سرگرم شدن با اونا، این شد که مجله های خونده شده رو جلوش میذاشتیم،

حالا مدتیست پسرم هم عکسای مجله رو میبینه و هم اونا رو مچاله و پاره میکنهچشمک

  پوشوندن این لباس که هنوز براش بزرگه از کارهای خاله خانمشه که هروقت میاد اینجا پروژه پرو لباس

پیاده میکنه رو این پسر بیچاره ی ماچشمک

16 دی روز تولدم بود، با جشن تولدی کم نظیر و هدیه ای بی نظیر، امسال، بهترین و زیباترین هدیه ی تولد

عمرم را در کنار خود داشتم

روز 14 دی وقتی پسرم رو روی پاهام گذاشته بودم تا بخوابه، ناگهان در کمال ناباوری دیدم سرش رو از

روی متکا بلند کرد و نیم خیز شد تا پستونکش رو که کناردستش افتاده بود برداره، جالب اینکه اون موقع

در حال فیلم گرفتن از صدای پوف ایجاد  کردن و حباب ساختنش بودم و این شد که این حرکتش ناخواسته

ثبت شدلبخند

امروز 17 دی، تونست درحالیکه کاملا طاق باز روی زمین خوابیده بود برگرده و دمر بشه، البته چند وقتی

در حال تمرین غلت زدن بود، اگر کمی متمایل به پهلو خوابیده بود بر میگشت اما امروز این حرکتو کامل

کرد.

چند وقتی میشه که وقتی  خودش  روی زمین ایستاده و من دور شکمش رو میگیرم و مراقبشم، برای

برداشتن اسباب بازی یا هرچیزی که جلوشه تا جاییکه میتونه خم میشه و سعی میکنه اونو بگیره، مثل

همین الان که من دارم تند تند مینویسم و اونم بیشتر از 90 درجه خم شده تا از روی زمین کنترلو برداره

چشمک(البته بگم من الان نشستم روی زمین)

الهی خدا نی نی همه ی مادر و پدر ها رو براشون نگهداره و هر کسی در انتظار مادر و پدر شدن هست

رو به این آرزوی زیبا برسونهبای بای

راستی قراره از این به بعد پستهای خصوصی رو بعد از چندروز پاک کنم، زیاد جالب نیست یه وب رو باز

کنی و پست خصوصی توش ببینی، تا جاییکه مجبور نشم پست خصوصی نمیذارم، عکسها خصوصیه که

اونا رو هم  وقتی همه ی دوستام دیدن پاکشون میکنم

نوشته شده در 19دی 91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
17 دی 91 11:08
عزیزدل خاله لباس ورزشکاریت خیلی بهت میـــاد
مامانی تولدت مبارک ایشاءا... 120 ساله شی در کنار پســـر گلت و همســــرت ...
قربون پسری غلت زن بــــــرم

ممنونم خاله جون
ممنونم عزیزم
خدا نکنه

مامان جون نی نی
17 دی 91 11:24
هزار ماشاا...

ممنونم

مامان آوا
17 دی 91 13:55
قربونت برم عاشق اون تمركزت شدم خيلي با مزست عكست همه عكسات قشنگ بودن .
آفرين به اين پسر ورزشكار كه غلت زنو ياد گرفته مامانش تولد شما هم مبارك 120 ساله بشي

خدا نکنه خاله جونم
ممنونم
و باز هم ممنونم
بابای علیرضا
17 دی 91 21:52
سلام بسیار زیبا بود


علیک سلام همسر پرمشغله ی من
کوتاه و مختصر!
ممنونم

بابای امیرحسین
17 دی 91 23:25
سلام بابای بزرگوار و مهربون خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. و خیلی خوشحال ترم که شما هم دغدغه تربیت فرزندتونو دارید و واقعا بهتون تبریک میگم برای داشتن این پسر خوب و دوست داشتنی. جواب سوالاتی را که پرسیده بودید براتون توی وبلاگم و اینجا هم به صورت خصوصی گذاشتم. باز هم اگر موردی بود در خدمتم. موفق باشید.
زهرا(نفس مامان و بابا)
18 دی 91 9:22
سلام دوست جون.خدا حفظش کنه ،توی عکس ها خیلی خوش اخلاقه.امیدوارم همه نی نی ها همیشه همین طوری باشن
تولدت هم مبارک باشه عزیزم

علیک سلام دوست خوبم
ممنونم
کلا بچه ی بداخلاقی نیست البته اگه مشکل و درد و ناراحتی و قرض و بدهکاری ای نداشته باشه




مرمر مامان محیا
18 دی 91 11:14
وای چه خوب که داری اولین ها رو با تاریخ و شرح ماوقع ش مینویسی...منم باید همین کار رو بکنم...عکسا یکی از یکی زیباتر بودن...اسپند واسه گل پسری یادت نره...در مورد خصوصی گذاشتن پست عکس هم موافقم...انگار منم باید این کار رو انجام بدم

ممنونم لطف داری مرمر خانوم

رها
18 دی 91 16:27
زنده باشی علیرضا جون. ماشالا من وان یکاد رو میخونم ها مامانی...
این پروژه لباس عوض کردن رو من عاشقشم و وقتایی که جفتمون حال داریم اجراش میکنم
راستی با علیرضا دالی بازی میکنی؟ عاشقشند...
دخترک من هم همش در حال چرخش و جابجاییه و بگم داره به مرحله خرابکاری خیلی نزدیک میشه خدا به دادم برسه...


ممنون خاله جونی
از لباس عوض کردن بدش میاد
دالی موشه رو هم تازگیها دوست داره
خدا نی نی نازتونو حفظ کنه
ممنونم که و ان یکاد هم میخونی اما ما که باشما از این حرفا نداریم خانوم خانوما

مامان کوثری
18 دی 91 17:43
با سلام
باطراحی تقویم92 کودک و طراحی تم های جشن درخدمت شما هستیم
انواع طرح های تقویم جدید و زیبا با قیمت مناسب
http://temparti.blogfa.com/

با سلام متقابل
ممنون

مامی امیرحسین
18 دی 91 23:44
سلام نازنین. برای ثبت وبلاگ برو به این آدرس
http://www.google.com/intl/fa/add_url.html

علیک سلام وممنونم عزیزم

شاپرک
19 دی 91 9:57
سلام دوست جون.خدا حفظش کنه عزیزم تولدت مبارک
علامه کوچولو
19 دی 91 15:52
سلام ماشاءالله
چه عکسهای قشنگی
خدا حفظش کنه پس کلی وروجک شده ها؟
چرا میخاین حذف کنید شما دارین برا خودتون و بعدهای پسرتون مینویسین و رمز دار هم که هست دیگه نگرانی ندارین به نظرم بذارین باشه
البته باز هم صلاح با خودتونه

علک سلام و ممنونم
عکسها رو پاک میکنم و پست بدون عکس باقی میمونه
خودم عکسها رو دارم. دوستان هم که یک بار میبینند. خاطرات هم که هست. فکرنکنم مشکلی باشه

مهدیه
19 دی 91 17:33
خدا کنه یه روز من بیام بگم بچه ام این قدر بزرگ شده!
یعنی اون روز میرسه؟!
فعلا که خیلی کند می گذره!
پسری گلی رو ببوس!

چرا که نه؟! به زودی میاد اون روز عزیزم
از 2 ماهگی به بعد تندتر میگذره
ممنومم شما هم دخملتو ببوس

بابای علیرضا
19 دی 91 20:23
گفته ام و بازهم می گم من برای مامان علیرضا کاری نکردم و تازه گاهی با کارهام اذیتشم کردم و ایشون همیشه با طمانینه و بدون اینکه حرفی بزنه از خطاهای من چشم پوشی کرده پس بازم می گم مامان علیرضا ذوستت دارم

ممنونم همسر عزیزم
من و علیرضا هم دوستت داریم بابایی

(نازنین) مامان آقا طاها
19 دی 91 20:43
اااااااا چرا من رمز ندارم

عزیزم مگه قبلا بهت رمز نداده بودم؟!
پس عکسهای قبلی رو چطور میدیدی؟

فاطیما
20 دی 91 2:50
سلام عزیزم.رمز رو تغییر دادم .خصوصیت رو چک کن
مامان سها
22 دی 91 21:26
حیف شد که به عکسا نرسیدم ...
تولدتون مبارک دوست خوبم ایشالا همیشه زنده و پاینده باشید و مادر خوبی برای پسر کوچولو ...
علیرضا جون ایشالا ایستادنتو ببینیم خاله


ممنونم از لطفتون
ممنونم خاله جونی

مهدیه
24 دی 91 11:01
خانومی عکسای پسری رو دیدم. قسمت ثبت نظر نداشت! اینجا براش نظر میذارم
عکسا مثل همیشه عالی بود. ماشاالله
تولدت مبارک. منم دی ماهی هستم
پسرا کمی دیرتر به روروئک عادت می کنن!
شما به علیرضا جون پستونک میدی؟ ضرری نداره؟ دختر من خیلی پستونک دوست داره ولی من نمی دم! میگن پستونک های ادتودونسی ضرری نداره!

سلام ممنونم
تولد شماهم مبارک چقدر جالب که چند تا از مامانهای اینجا دی ماهین!
تو روزهای آینده یک پست در مورد مامانای دی ماهی میذارم که تو مجله خوندم.
به خاطر دل درد داشتنش و زیاد خوردنش دکتر گفت باید پستانک بخوره، ارتودنسی باشه ضرر نداره فقط میگن به گرفتن بچه از شیر، پستانک هم اضافه میشه
اولش دوست نداشت اما الان موقع خواب میخوره، چه جالب پسرا دیرتر به روروک عادت میکنن؟!

(نازنین) مامان آقا طاها
24 دی 91 23:33
من بازم نرسیدم ببینم



محبوبه
20 مهر 92 22:06
راستي مهتاب جون شما از كي پسري رو توي روروئك نشوندين؟

آخه روي روروئك اميرمهدي نوشته تا قبل تز اينكه كامل نشستن ياد نگيرن نذاريمشون.هرچند اميرمهدي الان ديگه روي پاخاش مي ايسته ولي براي نشستنش فكر كنم زود باشه

يه چيز ديگه اينكه از كي نشونديش؟دكترا ميگن ٦ ماهگي ولي ما تقريبا ٥ ماهشون تموم بشه بچه ها رو يواش يواش مينشونيم.ببخشيد چقدر سوال شد…

محبوبه جان تو وب خودت جواب دادم به سوالاتت
عزیزم به نظر من یک مادر اگه خودش حواسش باشه اون چیزی رو که برا بچش نیازه به موقع و اون وقتی که براش ضرر هم نداره تشخیص میده بار همین شما هم خودت اگه میبینی براش لازمه که بذرایش تو روروءک فکر نکنم اشکال داشته باشه
فقط چیزی که هست مثل همه ی کارهای دیگه بهتره اعتدال رعایت بشه و زیاد اون تو نمونه