علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 16 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

پسر 4/5 ماهه ی من

1391/10/10 16:58
نویسنده : mahtab
834 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم امروز چهار ماه و نیمه شد،

تازگیها وقتی کمی به پهلوی چپ یا راست خوابونده  باشمش غلت میزنه، اگه بیدار باشه تلاش میکنه

دستاشو از زیر بدنش بکشه بیرون و سرش رو هم مثل قورباغه تند و تند به این ور و اونور حرکت میده، اگر

هم خواب باشه در حالیکه سرش رو به یک سمت روی تشک میذاره با دو دست مخفی شده زیر بدنش

به خوابش ادامه میدهلبخند به همین خاطر باید مراقب باشم که تو خواب غلت نزنه و خطری پیش نیاد

این روزها وقتی میخوام با قاشق مولتی ویتامین بهش بدم یا شیر (البته از نوع مادر) یا... با دستش

دستم و یا قاشقو میگیره و محتوی اونو خالی میکنه روی خودش یا فرش یا مبل، منم یاد گرفتم که اول با

یه دستم دوتا دستاشو مهار کنم و با  دست دیگه بهش بدم بخورهلبخند

ازوقتی میتونه با دستاش خوب کار کنه مجبور شدم نه گوشواره داشته باشم نه زنجیر و گردنبند و البته در

حال تصمیم گیری برای کوتاه کردن موهای نازنینم هم هستم، خدا نکنه موهام باز باشه، تاحالا کلی از

موهام به دست مبارک ایشون زنده به گور شدنچشمک

اخیرا با دهانش صدای پوف در میاره و همراه تولید این صدا زبون کوچولوش رو هم میده بیرون و کمی حباب

هم تولید میکنه و از مجموعه ی این مهارت تازه کسب شده به طور اختصاصی برای نخوردن چیزی که

دوست نداره و بیرون پرتاب کردنش استفاده میکنه،  نمیدونم بعد از شروع غذای کمکی چطور با این

شیوه دفاعیش برخوردکنم؟!

پسر ما از نوازش کردن (بادستهای خودش خودمونو ناز میکنیم و اونم لبخند میزنه) و نوازش شدن و

 ب و س ی د ه ش د ن خیلی خوشش میاد، میدونم عجیبه براتون چون بیشتر نی نی ها بدشون میاد و

بیشتر، دختر بچه ها هستن که خوششونمیاد، اینم شده قصه ای برای ما و البته یک راه سهل الوصول

برای اینکه بخنده و با کسی دوست بشه و باهاش غریبی نکنهچشمک

راستی این پسر ما مثل مامانش کمی هم  قلقلکیه، نقطه ضعغش هم زیر گردنشه و اطراف نافش لبخند

دیروز هم برای اولین بار بود که یه حمام  بدون گریه داشت (لبته منظورم گریه ی بعد از حمامه)، کلی ذوق

کردم، از نشستن تو وان آب هم خوشش اومد گرچه اولش کمی ترسید ولی صداش در نیومد، کلا تو

حموم اگه از دیوار صدا دربیاد از پسر منم درمیادچشمک

عکسشو تو پست بعدی  میذارم (البته موقتی و برای چند روز)

خلاصه همچین پسری داریم مابغل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

علامه كوچولو
10 دی 91 9:12
ناززززززي ماشاءالله
خدا حفظش كنه
مواظب باشين قبل كوتاه كردن موهاتون كچل نشين
برم عكسشو ببينم دوباره ميام

ممنونم
همینم هست

مهدیه
10 دی 91 19:01
عزیییزم

دخملی منم قلقلکیه شدییییییییییدا!

راست میگی؟! چه زود معلوم شده، ماشالا به دخمل قلقلکی و زرنگمون

(نازنین) مامان آقا طاها
13 دی 91 0:49
عشق خالشه



رها
13 دی 91 9:52
الهی که زنده باشه علیرضا جون ما
چون با دیانای من همسن هستند کارهاشون تقریبا شبیه هست
دخترک ما هم عاشق ناز و نوازشه
بسیار زیاد هم از خودش صدا در میاره
چهار و نیم ماهگیش هم به خیر عزیزم



خدا براتون نگه داره دختر نازتونو
ممنونم
مرمر مامان محیا
13 دی 91 14:22
وقتی عکس میذاری آدم یادش میره قبلشم یه پست دیگه هست!!!
4.5 ماهگیش مبارک...چ دوران شیرینی رو سپری میکنی...حسودیم شد نمیدونم چرا این روزا شدیدا دلم میخواد محیا بزرگ بشه راه بره با هم بازی کنیم.از اینکه همش دراز کشیده ست خسته شدم


ممنونم
چراحسودی عزیزم؟!خوبه یه دخمل نازداری که خیلی هم از پسر شیرینتره و روزهای زیبایی در انتظارته
ناسلامتی منم روزهایی مثل الان شماروسپری کردم و الان به اینجاش رسیدم، البته در نظر بگیر که اینجا دفتر خاطرات کودکی علیرضاست و من سعی میکنم از لحظات شیرین بیشتر بنویسم تا تلخ!


مامان مهدیار
14 دی 91 19:42
سلام عزیز دل خاله

الهی فدای کارایی که میکنی بشم من
مخصوصا صدای پوف که در میاریو با زبونت حباب درس میکنی

مامانی مهدیار منم گاهی برای نخوردن چیزی که دوست نداشت از دهنش اونو پرتاپ میکرد بیرون ولی گذری بود بعد از مدتی یادش رفت

مامانی از تک تک کاراش لذت ببر چون بیشترشون گذری هستند

با کارای جدیدی که یاد میگیرن گاهی کارا قبلیو یادشون میره

تا میتونی لذتشو ببر

سلام عزیزم
ممنون از ابراز لطفت






تولدانه
15 دی 91 20:03
تولدتون مبارک با بهترین ارزوها
مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
16 دی 91 11:32
سلام عزیزم خصوصی داری ...
شاپرک
17 دی 91 9:31
عزیزم ماشاءالله
خدا حفظش كنه

ممنونم عزیزم

ماجراهای مریمی
19 دی 91 15:48
نحوست ماه صفر، سو برداشت‌ه بانو
نحوستی در کار نیست

دوست عزیز روی سخنتان با من است یا منابع معتبری چون مفاتیح؟!


ماجراهای مریمی
19 دی 91 16:34
لحن‌تون طعنه داشت. حداقل توی بحث مذهبی یه کم مهربون‌تر باشیم بهتر نیست؟

ماه صفر به نحسی معروف‌ه! اما معروفیت‌ش دلیل خاصی داره که امروز می‌نویسم ایشالا.

بلاهای نازله! نشان نحوست نیست، پس نشان چی‌ه؟

واقعا عذر میخوام اگر لحنم به نظرتون آزاردهنده رسید، من منظور بدی نداشتم خانومی
بحث در مورد این ماه و نحوستش وقت گیره و خودتون هم صاحب نظرید و نیاز به جواب دادن من نیست، من خواستم بگم مطلبی که اینجا اومده از خودم که نیست، اینکه گفتم البته اگر برای شما هم معتبر باشه به خاطر این بود که بعضیامفاتیح رو معتبر نمیدونن.به هر حال قصدم رنجوندن نبود

بابای علیرضا
22 دی 91 12:00
خیلی قشنگ بود اگه ترشی نخوری و همینطوری ادامه بدی و با شوهرت در خصوص نوشته هات مشورت کنی کم کم می تونی جای "دانیل استیل " را بگیری گلم


ممنون بابت دلگرمی و تشویقت
محبوبه
20 مهر 92 22:00
ممنون كه يه مرجع براي تغييرات سني پسري بهم معرفي كردي.نميدونم چرا بفكر خودم نرسيده بود.مخصوصا كه خيلي هم شيرين نوشتيشون.
راستي،پست ١١١ روزگي پسري رو كه خوندم دلم خواست ١١١ روزگي پسرم رو جشن بگيرم.٢ روز ديگه است
ببينم ميشه يا نه!
سرما خوردم چه جور.دوست ندارم زحمت مهموني دادنم بيفته گردن مامانم.


خواهش میکنم عزیزم
خوشحالم که به دردت خورده
ان شاءالله بهتر میشی و خودت اونطور که دلت میخواد برگزار میکنی میهمانی رو
مرمر مامان محیا
21 مهر 92 23:30
وای مهتابببب.خیلی باحال بود.منتظرم امتحانمو بدمو بشینم از روز اول وب محیایی رو بخونم.


حتما این کارو بکن انقده مزه میده
مرمر مامان محیا
21 مهر 92 23:31
اتفاقا امروز ی وسیله واسش خریدم ک حالا بعدا عکسشو میذارم با هم بدو بدوباهاش بازی میکردیم.من خسته میشدمو اون هی دستمومیکشید ک یعنی پاشو


چه خوب!
دیدی چه زود رسیدی به این روزها
روزهایی که خیلی منتظرشون بودی و باور رسیدن بهشون برات سخت بود