اولین حضور پسرمان در.......
اولین حضور پسرمان در خانه خدا (مسجد) با شب ششم محرم همراه شد،
پای پسرمان در شبی که روضه حضرت قاسم (ع) زینتبخش فضای روحانی مسجد بود به این خانه بازشد،
شبی که آسمان هم نتوانست اشکهایش را تاب آورد،
در باران و سرما، به امید آنکه حب حسین (ع) در قلب و روح پسرکمان جاودانه گردد راهی مراسم سرور
و سالار شهیدان شدیم.
روز ششم محرم (اول آذر ) علیرضا را برای اولین بار به زیارت شاه عبدالعظیم بردیم، بنابر روایتی زیارت این
حضرت اجر زیارت آقا امام حسین (ع) رادارد، از این رو درچنین روزهایی که متعلق به عزای امام شهیدمان
است پسرمان را به عطر زیارتشان متبرک ساختیم.
از آنجا که به لطف خدا، بعد از به دنیا آمدن پسری، همسرم در پست اداری اش ترفیع گرفته است، دیروز
ظهر بعد از بازگشت از زیارت، به مناسبت این اتفاق، خانواده ام را برای ناهار مهمان کرد، جای شما
خالی.....
21 آبان ماه، وقتی بابای علیرضا ماموریت بود، پسرمون برای اولین بار به دماوند، ویلای بابا بزرگش رفت،
3 آذر ماه هم به ویلای داییش بردیمش (ناهار خوردیم و برگشتیم) ، به خاطر سرمای هوا مدت زمان
محدودی اونجا بودیم.
راستی من از امروز با خودم عهدی بسته ام...
عهدی که جز خودم و خدا کسی از آن باخبر نیست.. اینجا نوشتم تا فراموش نکنم عهدم را.....