علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 18 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

ساعت چنده؟

چهارشنبه ( 10 مهر) پسری رو گذاشتم خونه مامانم و رفتم برای  انجام کار بانکی، کارم طول کشید، زنگ زدم خونشون از ش سراغ بگیرم مامان گفت:  "خوبه و داره بازی میکنه، بعدش هم گفت: "پسرت ساعت بلد شده"، گفتم:  "یعنی چی؟ چطوری؟" گفت: "خالش بهش میگه ساعت چنده و  اونم میگه " ده" "   ماجرا از این قرار بود که چشم  پسری به  ساعت اتاق خواهرم  گره خورده و داشته  با دستش هم بهش اشاره میکرده، خواهرم هم براش توضیح میده که این ساعته و بعد می پرسه علیرضا ساعت چنده؟ اون هم نه میذاره نه بر میداره میگه : "ده" خواهرم بهتش میزنه، چند بار میپرسه و اون هم هر بار همون جواب رو میده. من هم که اومدم خونه خواهر...
25 مهر 1392

پیشرفت از نوع ِ پسری ِ ما :)

♦ بازی کلاغ پر رو دوست داره، میگم " کلاغ "، با زبون خودش و به زیبایی و با یک کشش و ناز مخصوص به خودش  میگه : " baaa " "ب′"  کشیده ها نه "با" (خودمون که میشنویم انگار یه چیزی میگه بین "ب" و "پ" که نمیشه نوشتش رو  میگه و "ر" رو هم که خب نمیگه اما معلومه همون "پر" خودمون منظورشه). میگم جوجو و اون هم دوباره میگه "baaa" میگم "بابا " و باز هم میگه " baaa" و من این بار در حالی که دست میزنم میگم " بابا که پر نداره خودش خبر نداره "   چند روزیه که هر بار میخوام براش کلاغ پر بخونم تا میگم "کلاغ" اون تند تند شروع میکنه به دست زدن  و به زبون خودش یک چیزهایی میگه که نیمتونم بنویسم براتون چون خودم هم ...
20 مهر 1392

پسری و می می نی

              ماجرای من و پسری  و می می نی رو وقتی برای  اولین بار این کتاب رو برای پسری خوندم می تونین در ادامه مطلب بخوین مثلا  اومدم برای  جذاب   تر کردن قصه براش به طور عملی تئاتر هم بازی کنم، موقع خوندن این بیت "مامان جونم دندونام    درد میکنه دوباره" ضمن تغییر صدام به یه بچه میمون فسقلی و شیطون دستم رو هم به نشونه ی دندون درد گذاشتم روی لپم، این کار ِ من همان و شروع دردسر همان، حالا مگه این بچه دیگه ول کن بود؟! برای خوندن تمام باقیمونده ی صفحات کتاب با اشاره به دستم و گرفتنش و هل دادنش به سمت صورتم منو مجبور میکرد که دستمو بذارم رو لپم  ...
31 شهريور 1392