غذا خوردن به سبک ِ بچه ها
یا حنان
از روشهای ابداعانه ی من1 در خوراندن غذا به پسرکم غذا دادن به شیوه ی هواپیما بازیه، این بازی به این شکله که پسرکم مثلا هواپیماست و داره پرواز می کنه و به قول خودش داره می ره دریا، مشهد... و بین راه میاد تا با خوردن ِ یک قاشق غذا تجدید ِ سوخت کنه، جالبه که اولین بار بهش گفتم "هواپیما مواظب باش سقوط نکنیا" و بعد از اون این جمله رو یاد گرفت و هربار خودش با هیجان یادآوری میکنه "سقوط نکنم" البته به زبون مریخی ِ خودش.
وقتی پسرکم غذا یا یک نوع خوراکی (مثلا شکلات، پاستیل یا کشمش و یا در کمال تعجبتون باید بگم "پیازداغ" ) به دهانش مزه بده معمولا شروع ِ خوردنش با خودشه و پایانش با خدا، طی این مدت تجربه کردم که وقتی اون خوراکی تموم می شه نمی تونه به همون مقدار رضایت بده و بعد از اتمامش چند باری ازم درخواست می کنه اون رو، از اونجا که خودم هم این تجربه رو داشتم که در ایام جوانی از خوردن شکلات و تنقلات سیرایی نداشتم و اگه از ترس ِ به ته رسیدنشون نبود می تونستم همش رو بخورم متوجه شدم که باید بهش حق بدم، نمی تونه خودش رو کنترل کنه و به خوردنش پایان بده، و وقتی دیدم با استفاده از تکنیک حواس پرتی می شه به جای ادامه ی پروسه ی خوردن سرش رو به یه بازی یا کاری گرم کرد و از فاز خوردن درش آورد کاملا مطمئن شدم که بچه ها مثل ِ خود ِ ما اولا عاشق تنقلات و خوراکی های با ارزش غذ ایی پایینن و دوما در مورد خوراکی های مورد ِ علاقشون بلد نیستن خودشون دست از خوردن بکشن، راستی چقدر عالــــــــی می شد اگر در بدنمون یه دکمه ای وجود داشت که با زدنش سیر ِ سیر می شدیم؟!
مطمئنا خودتون هم خوب می دونین که هرچی بیشتر بر خوردنشون اصرار کنیم بیشتر حساس می شن رو موضوع و کمتر همکاری می کنن، من اصلا معتقد به دنبال بچه ها دویدن برای غذا خوردن نیستم اما خوب می فهمم حال ِ مادری رو که جگر گوشه اش چند روزه خوب غذا نمی خوره و مدام در حال ِ بازی و فعالیته...و مادری رو که با تمام تلاشی که می کنه تا فرزندش سالم و قبراق باشه بقیه دائم بهش می گن "این بچه چرا این قدر لاغر شده؟!" خوب درک می کنم.
1 یکی دیگه از این روش ها غذا دادن به شیوه ی پارکینگ بازیه، تو این مدل دهان کودک نقش پارکینگ رو بازی می کنه، گوشش نقش زنگ رو و غذا هم نقش ِ ماشین رو، قاشق رو به سمت دهانش میبریم، با دستمون کمی لاله ی گوشش رو به سمت پایین میاریم و با دهانمون صدای "زینگ" در میاریم و با باز شدن دهان کودک ماشین رو به پارکینگ انتقال می دهیم اینطور که میگن وقتی منم بچه بودم گاهی به این روش بهم غذا می دادن .