تولد و مهمون ناخونده
یا شافی
سه شنبه 21 مرداد وقتی از خونه مامان اینا برگشتم و پسری خوابش برده بود متوجه شدم روی پاهاش یه برجستگیهای بی رنگی شبیه وقتی حشره ای نیش زده باشه هست...بعد از بیدار شدنش دیدم قرمز شدن و بیشتر و شبیه دونه های کهیرن...
ازهمون شب با نسخه ی زن داداشم به دونه ها پماد کالامین زدیم و به تجویز همسرم هیدروکسی زین دادیم بخوره...
فرداش دیدم بیشتر شده و خودم بردمش دکتر...دکتر خودش، روان پارسا...اون هم تجویزش همون داروهای خودمون بود و دیگه نسخه رو از داروخانه نگرفتم...توصیه کرد غذاهای ساده بهش بدیم بخوره و لباسش رو مراقب باشیم که نخی باشه و ...و گفت اگر بیشتر بود باید آمپول کورتون میدادیم برای کنترلش اما الان کمه و لازم نیست...
اما فرداش دوباره بیشتر شد و دکترش هم دیگه مطب نبود و ...
خلاصه عصر دوباره بردیمش دکتر...دکترجاوید..و پرومتازین داد و آمپول بتامتازون هم براش زد و مزه ی دردناک ِ اولین آمپولش رو هم در شب تولدش تجربه کرد، از همون شب بهتر شد خدا روشکر و پرومتازین رو دیگه بهش ندادم اما روان پارسا گفته بود هیدروکسی زین رو یکدفعه قطع نکنم و ذره ذره کمش کنم و بعد قطع کنم...
پسرکم این هم از داستان ِ اولین باری که بیماری پوستی کهیر رو تجربه کردی...به کمک خدا امیدوارم بتونیم با رعایت یک سری مسائل غذایی و مواردی که برات حساسیت زاست از تکرار این مشکل جلوگیری کنیم.
پی نوشت: موقع زدن امپول آی آی کردنت کلی خندوندمون پسرک ِ نمکی ِ من