علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

تولد و مهمون ناخونده

1393/5/26 7:53
نویسنده : mahtab
376 بازدید
اشتراک گذاری

یا شافی

سه شنبه 21 مرداد وقتی از خونه مامان اینا برگشتم و پسری خوابش برده بود متوجه شدم روی پاهاش یه برجستگیهای بی رنگی شبیه وقتی حشره ای نیش زده باشه هست...بعد از بیدار شدنش دیدم قرمز شدن و بیشتر و شبیه  دونه های کهیرن...

ازهمون شب با نسخه ی زن داداشم به دونه ها پماد کالامین زدیم و به تجویز همسرم  هیدروکسی زین دادیم بخوره...

فرداش دیدم بیشتر شده و خودم بردمش دکتر...دکتر خودش، روان پارسا...اون هم تجویزش همون داروهای خودمون بود و دیگه نسخه رو از داروخانه نگرفتم...توصیه کرد غذاهای ساده بهش بدیم بخوره و لباسش رو مراقب باشیم که نخی باشه و ...و گفت اگر بیشتر بود باید آمپول کورتون میدادیم برای کنترلش اما الان کمه و لازم نیست...

اما فرداش دوباره بیشتر شد و دکترش هم دیگه مطب نبود و ...

خلاصه عصر دوباره بردیمش دکتر...دکترجاوید..و پرومتازین داد و آمپول بتامتازون هم براش زد و مزه ی دردناک ِ اولین  آمپولش رو هم در شب تولدش تجربه کرد، از همون شب بهتر شد خدا روشکر و پرومتازین رو دیگه بهش ندادم اما روان پارسا گفته بود هیدروکسی زین رو یکدفعه قطع نکنم و ذره ذره کمش کنم و بعد قطع کنم...

 

پسرکم این هم از داستان ِ اولین باری که بیماری پوستی کهیر رو تجربه کردی...به کمک خدا امیدوارم بتونیم با رعایت یک سری مسائل غذایی و  مواردی که برات حساسیت زاست از تکرار این مشکل جلوگیری کنیم.

 

پی نوشت: موقع زدن امپول آی آی کردنت کلی خندوندمون پسرک ِ نمکی ِ من

پسندها (2)

نظرات (0)