سرماخوردگی ِ زمستانی
56. یا حمید
توی آبان ماه هم یک بار دیگه رفتیم پیش دکتر جباری و با همون نسخه ی محبوب "فلکسی نیز" برگشتیم،
که البته کلی دنبالش گشتیم تا پیداش کردیم،
و خلاصه کل اون چندماهی که سرماخوردگی و آنفولانزا دور و برمون زیاد شده بود با همون اسپری و زادیتن از بیماری دور بودی خدا رو شکر.
بالاخره خودم چشمت زدم
و
دیروز هم دوباره پامون به مطب باز شد، دو سه روزی بود که بینیت کیپ شده بود و تو خواب سخت نفس می کشیدی، دیروز در نبود بابایی خودم بردمت دکتر و برات یک انتی بیوتیک نوشت و گفت اگر با همون اسپری و زادیتن و قطره بینی بهتر نشدی بهت بدم که خب عصر وقتی دیدم حالت رو به بدتر شدنه در کمال مخالف بودنم برای خوردنش مجبور شدم بهت بدم بخوریش.
دیشب کلی تو خواب اذیت بودی، تب داشتی، نمیتونستی بخوابی و یکی دو باری بالا اوردی،
امروز کمی بهتر شدی اما باز بی حالی... و بعد از خوردن دیفن هیدرامین حالت بد شد و به هم خورد ...بعدش خیلی مظلوم رفتی رو مبل دراز کشیدی و الان نیم ساعتیه که خوابت برده...خواب قیلوله هم عالمی داره...امیدوارم زودتر خوب شی عسلکم...هوا خیلی سرد شده اما هنوز درست و حسابی برف ندیدیم و بازی نکردیم...زودتر خوب شو عزیزکم...
واقعا برای یک مادر چی سخت تر از دیدن ِ بیماری و بی حالی ِ فرزندشه؟